حکایتی خواندنی
👌👇مسجدی در همسايگي مشروب فروشی قرار داشت و امام جماعت آن مسجد در خطبه هایش هر روز دعا می کرد: "خداوندا زلزلهای بفرست تا این میخانه ویران شود ."
روزی زلزله آمد و دیوار مسجد روی میخانه فرو ریخت و میخانه ویران شد. صاحب میخانه نزد امام جماعت رفت و گفت: "تو دعا کردی میخانه من ویران شود پس باید خسارتش را بدهی !"
امام جماعت گفت: "مگر دیوانه شدی، مگر می شود با دعای من زلزله بیاید و میخانهات خراب شود !"
این حکایت حاکمیت ماست ، سالها شعار و دعا و جنگ و جهاد و مقاومت
خودشون هم میدانند کلامشان و منطق شأن دو ریال نه در نزد خدا بلکه در نزد افکار عمومی هم ارزش ندارد
👌👍#حکومت_خانوادگی #فایل_صوتی #صیانت_اجباری #تبیین_ماله_کشی