دستفروشی یک انتخاب نیست یک تحمیل است.
بعد از حمله به بساط دستفروشان در شهرهای مختلف در تازه ترین اقدام از این نمونه شاهد یورشهایی هستیم که در خیابان ولیعصر علیه صدها دستفروش صورت میگیرد.
اولین سوالی که در ذهن میآید این است که " دست فروشان قرار است که بعد از این چه
کار کنند؟ ازگرسنگی و بی سرپناهی بمیرند؟ تن فروش و بزه
کار شوند؟"
ولی شاید بهتر باشد که سوالات را تغییر دهیم:
"این زنان و مردان که هستند؟ از کجا آمده اند؟ چه پیشنیه ای دارند؟ محصول کدام مناسبات درب و داغان اقتصادی هستند؟ چگونه با داشتن مدارک دانشگاهی و سابقه
کار در مراکز مختلف به این جایگاه نا ایمن و بی ثبات پرتاب شده اند؟
به عنوان کاسب و خرده فروش ورشکسته چه پروسه ای را پیموده تا به گوشه ای از پیاده رو قناعت کنند؟؟
زنان دستفروش مترو چه ستمهایی بیشماری را در این وادی متحمل میشوند و چرا مجبورند که تا 15 ساعت سر پا باشند؟
در پی طرح این سوالات به پرسش نگران کننده بعدی میرسیم که" اگر از اینجا هم رانده شوند به کدام نقطه تاریکتر و نا امید کننده تری پرتاب خواهند شد.؟"
قطعا ساختاری که ستونهایش بر اساس انباشت سود "به هر شکل "ممکن پایه ریزی شده و در مناسباتش جز رانت و وابستگی به حلقه های قدرت مبنای ارزشی دیگری وجود نداشته است، محصولی جز ورشکستگی و نابودی و تورم و بیکاری نخواهیم داشت.
"دستفروشی" ، نه یک انتخاب بلکه آخرین تلاش معاش برای زنده ماندن است. پدیده ای که از تبعات و زائده بحران سرمایه داریست.
همان شغل ناچار و تحمیل شده ای که جوان دستفروش کشور تونس را هم بعد از برخورد خشن پلیس با وی ، به خودسوزی واداشت و جرقه تحولات بهار عربی را شعله ور کرد .
آن دستفروش خودرا به آتش کشید چون بعد از آن دیگر چیزی برای زنده ماندن نداشت. بعد از آن چه کند؟
دستفروشان جهان از فیلیپین و هند و تایلند و بنگلادش و تونس گرفته تا ایران، همین شرایط را دارند.
در همه جا آسمان سرمایه ، همین رنگ است!
#کار_امنیت_رفاه_برابری@Shbazneshasteganir