「ش‍ـوقــ🌙𝓬پـرواز」🇵🇸

#ازدواج
Канал
Логотип телеграм канала 「ش‍ـوقــ🌙𝓬پـرواز」🇵🇸
@shawqheparwazПродвигать
115
подписчиков
1,62 тыс.
фото
541
видео
1,54 тыс.
ссылок
برای شهید شدن، گاهی یک خلوت سحر هم کافیست! دل که شهید شود، در نهایت، انسان شهید می‌شود...🍃 بِ یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی.. :) . 🌱 اینجا کلی با امام زمانمون حرف میزنیم🌱 #کپی_حلالِت آغاز فعالیت کانال 1400.12.9
#ازدواج_جبهه_ای


تنها خرید ما🛍


🍁از همان اول، زندگی مشترکمان را ساده شروع کردیم؛ تنها یک بلوز و دامن👗 برای من خریدیم و یک کت🧥 و شلوار👖 هم برای او.🙂

🌻هیچ چیز دیگری در زندگی ما جای نداشت.😊

🍁حرف و حدیث اقوام زیاد بود و رسم و رسومات هم زیادتر...🙂

🌻اما من و مرتضی نه به حرف و حدیث‌ها اهمیت می‌دادیم و نه به رسم و رسومات. دوست داشتیم تنها خودمان برای زندگی مشترک تصمیم بگیریم.😍

🍁این بود که راحتی و سادگی را به هر چیزی ترجیح دادیم...🥰


📚خاطره‌ای از شهید سید مرتضی آوینی
راوی: همسر شهید

#ازدواج‌_ساده_واما_زیبا☺️

‌‌‌‌‌‌‌❀••❁••❀••❁••❀••❁
@shawqheparwaz
#ازدواج_جبهه_ای


هر چیزی رسم و رسومی داره🤐


🌳در روستای محل زندگی‌مان رسم بر این بود که عروس را تا چند روز روی تختی🪑 کنار داماد می‌نشاندند
و زنان و دختران روستا به دیدن آنها می‌آمدند...😉

🍄آب🚰، آینه🪞 و قرآن 📖را در برابر عروس و داماد گذاشتم.

🌳محمد قرآن را گشود و چند آیه‌ای خواند؛ آن وقت عروس را تنها گذاشت و از خانه بیرون رفت.😧🤭

🍄گفتم:
«هر چیزی رسم و رسومی داره؛ بیا کنار همسرت بنشین تا مردم نگویند چرا رفتار داماد این طور است.»😕

🍄 اما محمد گفت:
«من این رسم و رسومات رو قبول ندارم. یک بار ممکنه سرم رو بلند کنم و چشمم به نامحرم بیفتد👀؛ تا وقتی که این‌ها توی خانه باشند بیرون می‌مانم.»😎

🌳 بالاخره همه که رفتند محمد به خانه آمد و کنار همسرش نشست.😌😍


📚خاطره‌ای از شهید محمد طاهری
راوی: صدیقه شیرمحمدی


#ازدواج_آسان 💞


‌‌‌‌‌‌‌❀••❁••❀••❁••❀••❁
@shawqheparwaz
#ازدواج_جبهه_ای


حلقه ازدواج💍


🌿یک بار از بلندگوی مسجد محله‌مان صدایی در فضا پیچید که:
-«به جبهه کمک کنید.»🗣

🌾به حلقه ازدواجم نگاه کردم و فکری از ذهنم گذشت...😇

🌿به او گفتم:
- «امروز می‌خواستم برای کمک به جبهه حلقه ازدواجم رو اهدا کنم؛ ولی چون شما نبودید بدون اجازه این کار رو انجام ندادم.»😊🥰

🌾او با لبخندی گفت:
- «مسئله‌ای نیست، حتی می‌توانی حلقه رو به خودم بدهی تا ببرم منطقه؛ یا هر وقت دیگه که اعلام کردند خودت این کار رو انجام بدهی.»🙂

🌿آن روز فهمیدم که مادیات هیچ ارزشی برای مرد زندگی‌ام ندارد.😌


📚خاطره‌ای از شهید قنبر حمزوی گوارشک
راوی: همسر شهید


#ازدواج_آسان💞


‌‌‌‌‌‌‌❀••❁••❀••❁••❀••❁
@shawqheparwaz
#چادرانه
گفتم :میدونی چرا چادری شدم؟
گفت: چه میدونم لابد این ‌طوری خوش
تیپ تری!!
گفتم: نه!!!H
گفت: خب لابد فهمیدی این ‌طوری
حجابت کامل‌تره مثلاً!!!
گفتم:نه !!!
گفت: ای بابا!!! خب لابد عاشق یکی
شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر
دوستت دارم !!
گفتم: نزدیک شدی!!!
گفت: آها!!! دیدی گفتم همه ‌ی قصه ‌ها به
#ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!!
گفتم:برو بابا… دور شدی باز…
گفت: خب خودت بگو اصلاً…
گفتم: یه جایی شنیدم چادر، لباس
“حضرت زهرا ”ست، خواستم کمی شبیه
“حضرت زهرا” باشم…


@shawqheparwaz
#ازدواج_جبهه_ای


تنها خرید ما🛍


🍁از همان اول، زندگی مشترکمان را ساده شروع کردیم؛ تنها یک بلوز و دامن👗 برای من خریدیم و یک کت🧥 و شلوار👖 هم برای او.🙂

🌻هیچ چیز دیگری در زندگی ما جای نداشت.😊

🍁حرف و حدیث اقوام زیاد بود و رسم و رسومات هم زیادتر...🙂

🌻اما من و مرتضی نه به حرف و حدیث‌ها اهمیت می‌دادیم و نه به رسم و رسومات. دوست داشتیم تنها خودمان برای زندگی مشترک تصمیم بگیریم.😍

🍁این بود که راحتی و سادگی را به هر چیزی ترجیح دادیم...🥰


📚خاطره‌ای از شهید سید مرتضی آوینی
راوی: همسر شهید


#ازدواج_آسان 💞


❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️



https://t.center/shawqheparwaz