#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#ورهرام
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
507
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
- آیا به‌راستی ناصرالدین‌شاه پدر تجدد ایران است؟


پس از نشر تصاویر فراوان از دوران قاجار، برخی با برشمردن فهرستی از هر آنچه در دورهٔ ناصرالدین‌شاه وارد ایران شده (شامل یک بالن که از آسمان ایران رد شد، و دو عدد تلسکوپ که در ایوان همایونی برای دید زدن زنان حرمسرا نصب شده بود) را شاهدی قلمداد کرده‌اند، مبنی بر اینکه پدر تجدد در ایران نه رضاشاه که ناصرالدین‌شاه بوده است.

برای روشن شدن اذهان عمومی باید توضیح داد که در بحث تجدد معیار مهم «نهادسازی» و «نهادینه کردن» است و نه ورود صرف چند اسباب و ماشین به سبک قرون وسطا!

دورهٔ ناصرالدین‌شاه نیم قرن به طول انجامید، یعنی تقریباً به اندازهٔ کل دورهٔ پهلوی. ضمناً دورهٔ ناصری با نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم یعنی عصر طلایی اکتشافات و اختراعات در غرب، مصادف بود؛ همدورهٔ ویکتوریا (عصر زرین بریتانیا) و ناپلئون سوم (عصر زرین فرانسه) و الکساندر دوم یا تزارِ آزادی‌بخش (روسیه) و دورهٔ تجدد عثمانی (عصر تنظیمات). آیا اساساً می‌شد در چنین دوره‌ای کشوری مانند ایران را - که چنان اهمیت استراتژیکی داشت که بریتانیا و روسیه در دو جنگ جهانی دو بار آن را اشغال کردند تا به هم پشتیبانی دهند - از ورود اسباب و ادوات و اندیشه‌های مدرن منع کرد؟ در واقع اگر ناصرالدین شاه می‌توانست به سبک کرهٔ شمالی امروز، ایران را زندان و جلوی ورود خارجی‌ها را بگیرد، هنر کرده بود.

در این دوره ایران از دو سو همسایهٔ پیشرفته‌ترین کشور دنیا یعنی امپراتوری بریتانیا بود و دو سمت دیگرش هم روسیه و عثمانی البته از ایران جلوتر بودند. روسیهٔ تزاری در همین دوره چنان عمران و آبادانی در بخش‌های جداشده از ایران انجام داد که ده‌ها هزار ایرانی برای کار و مهاجرت به همان سرزمین‌ها رهسپار شدند. ایران قاجاری را باید با قفقاز مقایسه کنیم، با عثمانی مقایسه کنیم، نه اینکه ناصرالدین شاه را با شاهان از او پرت‌تر قبلی یعنی مقایسه کنیم و شیفتهٔ سیبیل خوش‌استیلش و چند بیت شعر و چند تا نقاشی‌ و دست‌خط خوشش شویم!

در این دوره صدها هزار ایرانی، در خارج از کشور زندگی می‌کردند. با این تفاوت که بیشتر ایرانیان مهاجر کنونی در غرب زندگی می‌کنند ولی ایرانیان مهاجر آن دوره در عثمانی (استانبول و ترابوزان و عتبات) و قفقاز (باکو و تفلیس و ...) و هند زندگی می‌کردند و روابط نزدیکی با ایران داشتند.

به همین دلیل ایرانِ ناصری در درازای نیم‌قرن کمی از نسیم تمدن جدید متأثر شد و روزی که ناصرالدین شاه را کشتند ایران و ایرانی با روزی که او از تبریز به تهران آمد بود‌، تفاوت کرده بود. اما اولاً بخش بزرگی از همین تحولات اندک ناخواسته بودند و شاه قاجار و بیشتر وزرای مرتجعش (به جز متجددانی نادر مثل امیر کبیر) تا توانستند با آن مبارزه و جلوی آن مقاومت کردند. دوم، آنچه وارد شد اگرچه کالایی مدرن بود ولی به سبکی قرون وسطایی در یک گوشهٔ محصور به کار رفت؛ نهادینه و عمومی نشد و سبک زندگی ایرانی را تغییر نداد. تدریس فیزیک و شیمی و ریاضی جدید در کجا؟ یک دارالفنون؟ یا دو سه تا مدرسهٔ دیگر؟ ورود صرف چند میکروسکوپ هم شد هنر؟ آیا در این نیم‌قرن یا حدود ۳۰ سال بعد از مرگ شاه شهید در اواخر دورهٔ قاجار دستاوردی علمی و خدماتی عمومی از آزمایشگاه‌های ایرانی دیده شد؟ دانشگاه‌ها و مدارس و کارخانه‌ها و ... در دورهٔ قاجار نسخهٔ آزمایشی همین پروژه‌هایی بودند که در جمهوری اسلامی برای اختلاس و کلاهبرداری و پولشویی ساخته می‌شوند. یعنی یک آپارتمان را برمی‌دارند داخل اتاق‌ها نیمکت و تخته می‌گذارند و نهایتاً سردر آن می‌نویسند «دانشگاه»! یا در قابلمه را به آنتن سرخود تلویزیون متصل می‌کنند و می‌شود ویروس‌یاب! اینها البته برای ملت آب نمی‌شود ولی برای پیمانکار نان و برای کارفرما یعنی دولت خوراک تبلیغاتی خواهد شد. سخن از پدیده‌های دوره ناصری و قاجار هم همین است. شاید حتی بدتر. چون به‌هر حال در جمهوری اسلامی واقعاً چیزهای بنجلی هم ساخته شده ولی آنچه ما در ایران اواخر قاجار می‌بینیم جز سرزمین سوخته‌ای که فقط نقش حایل بین قدرت‌های جهانی داشته و همه از آن فراری بودند و شاه آن کلم‌فروشی در فرنگ را به تاجداری آن برهوت بلازده ترجیح می‌داده نیست.

کسی مدعی نیست رضاشاه چرخ را از اول اختراع کرده است. بیسمارک و مِیجی ژاپن و تزار الکساندر دوم هم از صفر مطلق شروع نکردند. ولی آنچه کردند هم درخشان بود و هم ماندگار در دوره‌های بعد. چنین ارزیابی از ناصرالدین شاه - که البته در کلاس شاهان قاجار جزو خوبان بود - درست نیست و باید گفت او به هر دلیلی نیم‌قرن وقت طلایی کشورمان را هدر داد و به تنها چیزی که اندیشید ثبات حکومت خودش بود، وضعیتی که ما را به یاد شرایط فعلی می‌اندازد.
#ورهرام

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
بریدن دست روسیه از ایران ( ۴ )

پس از رویداد ۵۷ و پایان جنگ میان ایران و عراق، در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی، تلاش برای افزایش صادرات غیرنفتی افزایش یافت. اما بر چند آیتم صادراتی تاکید بیش از اندازه گردید. فرش، پسته و محصولات باغی. تاکید بر صادرات محصولات کشاورزی برای کشوری کم آب با رشد جمعیتی که در ۴۰ سال گذشته دو برابر شده، آشکارا گونه‌ای از بلاهت است. همانطور که بارها گفته‌­ام چپگرایی و در صدر آن مارکسیسم از مفاهیم وسوسه‌انگیز و ارزشمند استفاده می‌کند. مثلا خودکفایی. تصمیم بر خودکفایی در تولید گندم (که بی‌نتیجه ماند) نیز از دیگر ضرباتی است که چپ‌گرایی به ایران زده است. اشتباه سدسازی بی‌رویه به تنهایی، باعث خشک شدن یک کشور نمی‌شود. این سیاست­‌ها و تصمیمات اشتباه در حوزه کشاورزی و عدم آینده‌نگری در زمینه تامین منابع آبی است که بحران آب را به وجود آورده ­است. در زمینه صادرات فرش، به عنوان بخش مهم دیگری از صادرات نفتی نیز با ورود دیگر کشورها و از جمله چین کمونیست به بازار جهانی فرش، سهم ایران کمتر و کمتر شد و به نقل از آمارهای دولتی امروزه نزدیک به صفر رسیده است.

در این فاصله ظاهرا کمونیسم در روسیه فروپاشید. اما تجربۀ «شیرین» روش‌های جنایتکارانه مارکسیستی برای تجاوز به کشورها باعث شد که نظام مافیایی حاکم بر روسیه شیوه‌های گذشته را ادامه دهد.
فشار روز افزون از هر نظر بر قشر متوسط و در نهایت نابودی آن در راستای مبارزه با بورژوازی همواره از اهداف مارکسیسم بوده است که در ایران همواره اجرا شده است. رسانه‌ها و به ویژه تلویزیون که پیش از انقلاب مشخصا در دست چپ‌ها بود، با فضایی کاملا مارکسیستی به کار خود ادامه دادند. حتی برنامه‌های کارتونی برای کودکان نیز از نمایش کارتون‌های غربی و والت دیزنی به سمت نمایش کارتون‌های بلوک شرقی چرخید که محتوایی مبتنی بر مارکسیسم فرهنگی و نمایشی از فقر و زجر پرولتاریا برای کودکان داشتند.

از سویی دیگر انقلاب فرهنگی نیز عامل تعطیلی فضای فکری و فرستادن دانشجویان بیکار به جبهه‌های جنگ شد! پیرامون این جنگ باید به ارتش روسی عراق نگاه کرد که ایران را هدف قرار داد. ارتش مدرن ایران با سلاح‌های غربی (اغلب امریکایی) در طول ۸ سال نابود شد. حجم صادرات نفت ایران از ۶ میلیون بشکه در روز، آنچنان سقوط کرد که هنوز هم پس از ۴۴ سال در حدود ۲ میلیون بشکه در روز باقی مانده است و به دلیل تحریم‌های پیاپی و خروج سرمایه‌گذاران در صنعت نفت ایران، نه تنها پالایشگاه آبادان دیگر بزرگترین پالایشگاه جهان نیست بلکه شرکت ملی نفت ایران تقریبا ویرانه­‌ای بیش نیست. صادرات گاز ایران نیز از سال ۵۸ متوقف ماند و تا امروز هم با روش‌های گوناگون در راه صادرات آن سنگ‌اندازی می‌گردد. صنعت توریسم که در حال رشد بود عملا تعطیل شد تا ایران درآمدی از این راه نیز نداشته باشد. به نظر من بخش از اتفاقی که در سال ۵۷ در ایران افتاد شکست دوباره ما از روسیه بوده است. شکستی که تنها یک اتفاق نبود. بلکه یک فرآیند است. شکستی که در این چهاردهه هر روز و هر ساعت تکرار شده است.

مادرمان ایران امروز کشوری‌ست با اقتصادی ورشکسته و مردمی فقیر. اما روسیه برنده بی‌رقیب سود بردن از همه بلایایی بود که بر سر ایران و ایرانی آمد. به طوری که، وقتی که روسیه در حال بلعیدن اوکراین بود، اروپا از هراس خالی ماندن ذخایر گازیش به خاطر بازار نفت و گاز بدون حضور ایران، به مدارا با روس‌ها پرداخته و به اوکراین حق‌السکوت پرداخت می‌کرد!

آنچه که برای من روشن است، این است که اتفاقات ناگواری که در این سال‌ها برای ایران‌مان رخ داده است تنها به دلیل سوءمدیریت یا تصمیمات اشتباه نیست. بلکه در برخی از حوزه‌ها به روشنی و عمدا بدترین و آسیب زننده‌ترین تصمیمات گرفته می‌شود. اینکه بگوییم در این چند دهه این حجم از شکست از هر جنبه‌ای فقط و فقط ناشی از مدیریت نادرست بوده است کتمان حقیقت به نظر می‌رسد. انتخاب بدترین‌ها بدون برنامه و آگاهی امکان‌پذیر نمی‌باشد. هر روز نیز این کوه فساد و ناکارآمدی و تصمیمات اشتباه و ضد ایرانی مرتفع‌تر شده است.

بدین ترتیب بوده است که همسایه ثروتمند جنوبی با ارتشی نیرومند و مردمی دلشاد که برای تعطیلات به هر جای جهان می‌توانستند سفر کنند، تبدیل به سرزمین فقیری شد که ۴۴ سال است در آرزوی تورم یک رقمی باقی مانده است و مردمش حاضرند یا در خیابان جان بدهند، یا در سرمای جنگل‌های مرزی بلاروس و یا در آب‌های مدیترانه و کانال مانش.

به نظر می‌رسد برای درمان بیماری مادرمان ایران، باید عزم‌مان را جزم کرده و برای سومین بار در تاریخ معاصر دوباره بر روسیه پیروز شویم.

#شروین_محبی
#ورهرام

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
بریدن دست روسیه از ایران ( ۳ )


بنابراین از دید من چه در حوزه فرهنگ، چه در حوزه مفهوم دولت-ملت، چه در زمینه ژئوپلیتیک و منافع ملی، روسیه همواره بزرگترین دشمن ایران و ایرانی بوده ­است. اما دست کم در قرن اخیر با موفقیت توانسته است که با سیاستی فرافکنانه­‌ی خود را در نگاه ملت ایرانیان، پشت کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا و پس از آن آلمان و فرانسه پنهان نماید. به طوری که اگر در صد سال گذشته از مردم ایران پرسیده می‌شد که دشمن خارجی ایران را کدام یک از این کشورها می‌دانند معمولا در لیست پاسخ آنان یا نامی از روسیه دیده نمی‌شد و یا اگر هم بود در رده‌های پایین‌تر از کشورهای غربی دیده می‌شد. البته باید سوزنی به حافظه ضعیف تاریخی خودمان نیز بزنیم!

اگر به تاریخ همسایگی­‌مان با روسیه نگاه کنیم، تجاوزهای روسیه به ایران دست کم از دوران نادرشاه کاملاً برجسته است. این تجاوزها در دوره نادرشاه تقریبا ظاهری آزمون و خطاگونه دارند. روسیه به مانند کفتاری که اطراف شیری­‌ست که شکاری را در چنگ دارد، هرازگاهی به شکار نزدیک شده اما با واکنش شیر چند قدمی دور می­‌شود ولی به دلیل گرسنگی نمی‌­تواند از شکار دست بردارد. مسلماً زمانی که این شیر کم توان‌تر باشد کفتار به نتایج بهتری نیز دست خواهد یافت. هر هنگامی که حکومت و مردم ایران ضعفی از خود نشان داده‌اند، روسیه را پشت در خانه‌های خود دیده‌اند. برای خانه منافع ملی ما تمایزی نیست که خود استالین یا پوتین در آن باشد یا مارکسیستی ایرانی که آنها را الگو قرار داده است.
این کشور مستقیما و با جنگ و زور تقریباً مساحتی برابر با مساحت امروزی ایران را از سرزمین مادری ما جدا کرده و به خود پیوند زده­ است و تا جایی که توانسته، در روسی‌سازی و تخریب فرهنگ ایرانی این سرزمین‌ها کوشیده است.

روسیه در ۲۰۰ سال گذشته پهنه بزرگی از مساحت دامان مادرمان ایران را، چه در پهنه خاک و چه هوا و چه دریا، به همراه مردم، مفاخر ملی، منابع طبیعی و معادن نفت و گاز بُریده است.

شاید قراردادهای گلستان و ترکمانچای به دلیل جدا کردن آبادترین این سرزمین‌ها با جمعیتی بالا و منابع غنی، بیشتر مد نظر ما فرزندان ایران قرار گرفته‌اند، اما بخش بزرگی از این جداسازی در پهنه شرقی ایران از نگاه‌ها دور مانده­‌ است. حتی اگر وجبی از این دامان رنگارنگ پُرچین پاره شود، چه گلی روی آن باشد و چه خالی از حیات، آن را ناقص می‌کند.
فشار روز افزون از هر نظر بر قشر متوسط و در نهایت نابودی آن در راستای مبارزه با بورژوازی همواره از اهداف مارکسیسم بوده است که در ایران همواره اجرا شده است. رسانه‌ها و به ویژه تلویزیون که پیش از انقلاب مشخصا در دست چپ‌ها بود، با فضایی کاملا مارکسیستی به کار خود ادامه دادند. حتی برنامه‌های کارتونی برای کودکان نیز از نمایش کارتون‌های غربی و والت دیزنی به سمت نمایش کارتون‌های بلوک شرقی چرخید که محتوایی مبتنی بر مارکسیسم فرهنگی و نمایشی از فقر و زجر پرولتاریا برای کودکان داشتند.

از سویی دیگر انقلاب فرهنگی نیز عامل تعطیلی فضای فکری و فرستادن دانشجویان بیکار به جبهه‌های جنگ شد! پیرامون این جنگ باید به ارتش روسی عراق نگاه کرد که ایران را هدف قرار داد. ارتش مدرن ایران با سلاح‌های غربی (اغلب امریکایی) در طول ۸ سال نابود شد. حجم صادرات نفت ایران از ۶ میلیون بشکه در روز، آنچنان سقوط کرد که هنوز هم پس از ۴۴ سال در حدود ۲ میلیون بشکه در روز باقی مانده است و به دلیل تحریم‌های پیاپی و خروج سرمایه‌گذاران در صنعت نفت ایران، نه تنها پالایشگاه آبادان دیگر بزرگترین پالایشگاه جهان نیست بلکه شرکت ملی نفت ایران تقریبا ویرانه­‌ای بیش نیست. صادرات گاز ایران نیز از سال ۵۸ متوقف ماند و تا امروز هم با روش‌های گوناگون در راه صادرات آن سنگ‌اندازی می‌گردد. صنعت توریسم که در حال رشد بود عملا تعطیل شد تا ایران درآمدی از این راه نیز نداشته باشد. به نظر من بخش از اتفاقی که در سال ۵۷ در ایران افتاد شکست دوباره ما از روسیه بوده است. شکستی که تنها یک اتفاق نبود. بلکه یک فرآیند است. شکستی که در این چهاردهه هر روز و هر ساعت تکرار شده است.

#شروین_محبی
#ورهرام

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
بریدن دست روسیه از ایران
بخش دوم

اما باید پرسید که چرا در کشورهای جهان غرب، که اسما به سردمداری دموکراسی، حقوق بشر و آزادی افکار و عقاید مشهور بود­­­­ه‌­اند، مردم هنوز تصوراتی برخلاف واقعیت‌های تاریخی دارند. از نظر من نمی­‌توان نقش رسانه‌ها و سازمان‌هایی را نادیده گرفت که اکثرا ارتباطات و تمایلات چپگرایانه داشته و در تمام این سال‌ها از طریق شبکه‌های خود سعی در هدایت افکار عمومی جهان به سمت و سوی مورد نظر خود را داشته‌اند.

امروزه در کشورهای غربی مانند آلمان صحبت کردن از نازیسم کاری مذموم و حتی در مواردی غیرقانونی است که می‌تواند باعث دستگیری و دریافت حکم زندان شود. حتی استفاده از علائم نازی‌ها مانند علامت سواستیکا یا صلیب شکسته که، اساسا یک نماد شرقی و برخاسته از تمدن‌های هند و ایرانی است، که توسط نازی‌ها دزدیده شده بود، می‌تواند با اتهام تبلیغ نازیسم مواجه و به حبس در زندان منتهی شود. در این شرایط اما استفاده از علامت داس و چکش و تبلیغ کمونیسم و انواع چپ‌گرایی و تکریم رهبران آن که برای دهه‌ها باعث کشته شدن میلیون‌ها انسان بی‌گناه در سرتاسر جهان شده‌­اند، آزاد بوده و گاهی هم به نام‌های دیگری مانند سوسیالیسم، دولت رفاه و برابری و … هنوز تبلیغ می‌گردد. (حتی در فیلم‌­های سینمایی نیز خبری از جنایات سربازان متفقین که پس از پیروزی آنها در جنگ جهانی دوم بر مردم آلمان فرود آمد نیست.)

اصولا برای چپگرایان، استفاده از شعارهای جذاب یکی از روش‌های جذب افراد به شمار می‌رود. چرا که باطن هر فردی پذیرنده ارزش‌های اخلاقی و انسانی می‌باشد و این راه یکی از ساده‌ترین روش­‌ها برای جذب افراد می‌باشد.‌ ‌ ‌‌ ‌

و اما دوباره به عکس بالا برگردیم.
این تصویر برخی از افراد فرقه دموکرات آذربایجان را نشان می‌دهد که هر یک همچون پروانه‌ای به گرد شمع آمده‌اند. (مسلماً تشبیه بسیار بی‌جایی‌ست. اما از آنجا که ادب نویسنده ایجاب می‌کند که واژگانی مانند مگس و یا فضولات را برای به کارگیری در آرایه‌های ادبی استفاده نکند، ناچار به بکارگیری واژگانی در شأن زبان پارسی­‌ست.)

ماجرای نجات آذربایجان داستان یکی از بحرانی‌ترین دوره­‌هایی­‌ست که برای تمامیت ارضی ایران پیش آمده است. حمله سه ارتش بزرگ جهان به ایران و سپس تلاش یکی از آنها برای جداسازی بخشی از ایران.

من ریشه‌های این بحران را نمی‌توانم تنها در رخ دادن جنگ جهانی دوم و ورود نیروهای متفقین به ایران بدانم. بلکه آن را در وصیت‌نامه پطر(ملقب به کبیر)، تزار روسیه می‌دانم. امروزه از این سند چیزی در دست نیست و حتی شایع کرده‌اند که چنین سندی تنها برای تحریک افکار عمومی بر ضد روسیه ساخته شده است. اما تلنگر تاریخ، سیاست‌های تجاوزگرایانه روس‌ها را برای کشورگشایی به ما یادآور می‌شود. به طوری که حتی انقلاب کمونیستی روسیه که طبق معمول جنبش‌های چپ با شعارهای مردم پسند مبتنی بر ارزش‌های انسانی تبلیغ می‌شد هم نتوانست حتی برای کوتاه‌ مدت و به جهت ظاهرسازی جلوی آن را بگیرد.

تجاوزگری روسیه نه تنها در برابر ایران بلکه در مورد دیگر همسایگانش نیز وجود داشته ­است. دست کم در سه قرن گذشته این سیاست‌ها جنگ‌های گوناگونی را آغاز کرده­‌اند که به تصرف بسیاری از سرزمین‌های کشورهای دیگر مانند عثمانی نیز انجامیده است. البته این دشمنی‌ها همواره با پیروزی روس‌ها تمام نمی‌شد. از جمله جنگ با ژاپن که به شکست خفت بار روسیه منجر شد. رقبای اروپایی روسیه با درک خطر روسیه برای کشورهایشان، با سیاست­‌های نرم‌­تری سعی در کاهش این خطر داشتند. روش­‌هایی مانند فرستادن افرادی چون راسپوتین که برای درخت امپراتوری روسیه مانند یک موریانه عمل کرد. ابتلای روسیه به ویروس کمونیسم، که به نظر می‌رسید کار را تمام کند، نیز نتوانست بر خوی سلطه‌گرایانۀ روس‌ها چیره گردد و زمین خواری آنها در شکلی جدید و با اتکا بر ایدئولوژی کمونیسم ادامه یافت تا جایی که بخش شرقی اروپا را در خود بلعید.
باردیگر تلاش کشورها برای فروپاشی شوروی باعث می‌شد این امید زنده گردد که با مرگ دیو سرخ، همسایگانش نفسی آسوده بکشند. اما به نظر می‌رسد تنها چیزی که در سه قرن اخیر در میان روس‌ها تغییر نکرده است خوی کشورگشایی است.
#شروین_محبی

#ورهرام

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
بریدن دست روسیه از ایران ( ۱ )


در این تصویر، برخی از اعضای فرقه دموکرات آذربایجان دیده می‌شوند که عکسی قاب شده از “ژوزف استالین” یا به قول مارکسیست‌ها “دایی یوسف” را در دست دارند. شاید امروز برای ما جای تعجب باشد که مگر می‌شود جنایتکاری را، که میلیون‌ها نفر را کشته است، ستود!
پس از مائو رهبر چین کمونیست که قاتل میلیون‌ها تن چینی می‌باشد، استالین در رتبه دوم جنایتکارترین رهبر سیاسی تاریخ است. مطابق آمار، این دو نفر به تنهایی بیش از ۱۰۰ میلیون نفر را به کام مرگ فرو فرستاده‌اند. بر این اساس و با درنظر گرفتن جریانهای سیاسی در آمریکای لاتین و حتی آفریقا، می‌توان گفت که در سرتاسر جهان، بزرگترین جنایتکاران از دل ایدئولوژی چپ بیرون می‌آمدند. اما تقریباً اغلب جهانیان هیتلر را بزرگترین و تنها رهبر جنایتکار می‌دانند. شاید بتوان گفت که بزرگترین دلیل القای این تصور، رسانه‌ها بوده­‌اند. طبیعتاً در کشورهای بلوک شرق و بر اساس ماهیت تمامیت‌خواهانه کمونیسم، دولت‌ها همواره دروغ‌ها و شایعات مورد نظرشان را با جعل اخبار و دستکاری آمار به مردم ارائه می‌دادند.

#ورهرام

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
بریدن دست روسیه از ایران بخش دوم اما باید پرسید که چرا در کشورهای جهان غرب، که اسما به سردمداری دموکراسی، حقوق بشر و آزادی افکار و عقاید مشهور بود­­­­ه‌­اند، مردم هنوز تصوراتی برخلاف واقعیت‌های تاریخی دارند. از نظر من نمی­‌توان نقش رسانه‌ها و سازمان‌هایی…
بریدن دست روسیه از ایران ( ۳ )


بنابراین از دید من چه در حوزه فرهنگ، چه در حوزه مفهوم دولت-ملت، چه در زمینه ژئوپلیتیک و منافع ملی، روسیه همواره بزرگترین دشمن ایران و ایرانی بوده ­است. اما دست کم در قرن اخیر با موفقیت توانسته است که با سیاستی فرافکنانه­‌ی خود را در نگاه ملت ایرانیان، پشت کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا و پس از آن آلمان و فرانسه پنهان نماید. به طوری که اگر در صد سال گذشته از مردم ایران پرسیده می‌شد که دشمن خارجی ایران را کدام یک از این کشورها می‌دانند معمولا در لیست پاسخ آنان یا نامی از روسیه دیده نمی‌شد و یا اگر هم بود در رده‌های پایین‌تر از کشورهای غربی دیده می‌شد. البته باید سوزنی به حافظه ضعیف تاریخی خودمان نیز بزنیم!

اگر به تاریخ همسایگی­‌مان با روسیه نگاه کنیم، تجاوزهای روسیه به ایران دست کم از دوران نادرشاه کاملاً برجسته است. این تجاوزها در دوره نادرشاه تقریبا ظاهری آزمون و خطاگونه دارند. روسیه به مانند کفتاری که اطراف شیری­‌ست که شکاری را در چنگ دارد، هرازگاهی به شکار نزدیک شده اما با واکنش شیر چند قدمی دور می­‌شود ولی به دلیل گرسنگی نمی‌­تواند از شکار دست بردارد. مسلماً زمانی که این شیر کم توان‌تر باشد کفتار به نتایج بهتری نیز دست خواهد یافت. هر هنگامی که حکومت و مردم ایران ضعفی از خود نشان داده‌اند، روسیه را پشت در خانه‌های خود دیده‌اند. برای خانه منافع ملی ما تمایزی نیست که خود استالین یا پوتین در آن باشد یا مارکسیستی ایرانی که آنها را الگو قرار داده است.
این کشور مستقیما و با جنگ و زور تقریباً مساحتی برابر با مساحت امروزی ایران را از سرزمین مادری ما جدا کرده و به خود پیوند زده­ است و تا جایی که توانسته، در روسی‌سازی و تخریب فرهنگ ایرانی این سرزمین‌ها کوشیده است.

روسیه در ۲۰۰ سال گذشته پهنه بزرگی از مساحت دامان مادرمان ایران را، چه در پهنه خاک و چه هوا و چه دریا، به همراه مردم، مفاخر ملی، منابع طبیعی و معادن نفت و گاز بُریده است.

شاید قراردادهای گلستان و ترکمانچای به دلیل جدا کردن آبادترین این سرزمین‌ها با جمعیتی بالا و منابع غنی، بیشتر مد نظر ما فرزندان ایران قرار گرفته‌اند، اما بخش بزرگی از این جداسازی در پهنه شرقی ایران از نگاه‌ها دور مانده­‌ است. حتی اگر وجبی از این دامان رنگارنگ پُرچین پاره شود، چه گلی روی آن باشد و چه خالی از حیات، آن را ناقص می‌کند.
فشار روز افزون از هر نظر بر قشر متوسط و در نهایت نابودی آن در راستای مبارزه با بورژوازی همواره از اهداف مارکسیسم بوده است که در ایران همواره اجرا شده است. رسانه‌ها و به ویژه تلویزیون که پیش از انقلاب مشخصا در دست چپ‌ها بود، با فضایی کاملا مارکسیستی به کار خود ادامه دادند. حتی برنامه‌های کارتونی برای کودکان نیز از نمایش کارتون‌های غربی و والت دیزنی به سمت نمایش کارتون‌های بلوک شرقی چرخید که محتوایی مبتنی بر مارکسیسم فرهنگی و نمایشی از فقر و زجر پرولتاریا برای کودکان داشتند.

از سویی دیگر انقلاب فرهنگی نیز عامل تعطیلی فضای فکری و فرستادن دانشجویان بیکار به جبهه‌های جنگ شد! پیرامون این جنگ باید به ارتش روسی عراق نگاه کرد که ایران را هدف قرار داد. ارتش مدرن ایران با سلاح‌های غربی (اغلب امریکایی) در طول ۸ سال نابود شد. حجم صادرات نفت ایران از ۶ میلیون بشکه در روز، آنچنان سقوط کرد که هنوز هم پس از ۴۴ سال در حدود ۲ میلیون بشکه در روز باقی مانده است و به دلیل تحریم‌های پیاپی و خروج سرمایه‌گذاران در صنعت نفت ایران، نه تنها پالایشگاه آبادان دیگر بزرگترین پالایشگاه جهان نیست بلکه شرکت ملی نفت ایران تقریبا ویرانه­‌ای بیش نیست. صادرات گاز ایران نیز از سال ۵۸ متوقف ماند و تا امروز هم با روش‌های گوناگون در راه صادرات آن سنگ‌اندازی می‌گردد. صنعت توریسم که در حال رشد بود عملا تعطیل شد تا ایران درآمدی از این راه نیز نداشته باشد. به نظر من بخش از اتفاقی که در سال ۵۷ در ایران افتاد شکست دوباره ما از روسیه بوده است. شکستی که تنها یک اتفاق نبود. بلکه یک فرآیند است. شکستی که در این چهاردهه هر روز و هر ساعت تکرار شده است.

#شروین_محبی
#ورهرام

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی خردمندانه شاهنشاه در بزرگداشت دهه انقلاب سفید، "شاه و ملت" که پیرامون موارد زیر می‌باشد:

سیاست دفاعی ایران
۱۵ خرداد و ارتجاع سرخ و سیاه
آینده نفت ایران
عدم تناقض انقلاب سفید با اسلام
(زیرا حزب توده و ملایان در ۱۵خرداد ۴۲ برعلیه این انقلاب شورش کردن به بهانه اینکه مخالف اسلام است)
این سخنرانی ها در سالن ورزشی هفتم تیر کنونی و در ۳ بهمن ۱۳۵۱ انجام شد.

در پایان هم سخنرانی محمدرضاشاه در دی‌ سال ۱۳۴۱ را می‌بینید که اعلام کردند:
تصمیم گرفته است تا برای ایجاد یک تحول بنیادی در کشور، برنامه هایی را در قالب اصول ششگانه انقلاب سفید آغاز کند، تا پیش زمینه ای برای اجرای کامل اصول نوزده گانه انقلاب سفید، باشد.
او در مورد اهداف خودش از انقلاب سفید در کتاب #پاسخ_بتاریخ نوشته:
اگر کشور ما میخواست در زمره‌ی کشورهای پویا، پیشرو و آزاد جهان باقی بماند، چاره‌ای نبود جز اینکه نظم سنتی جامعه تغییر کند و ساختارهای آینده برمبنای سازگاری با نیازهای روز بنا باشد.
این نیاز به انقلابی بنیادی داشت تا به بی عدالتی، ستم، بهره‌کشی و نیروهای ارتجاعی(ملایان وکمونیستها) که مانع پیشرفت هستند پایان دهد.
#ورهرام

#شهریاران_عاشقان_ایران
بریدن دست روسیه از ایران
بخش دوم

اما باید پرسید که چرا در کشورهای جهان غرب، که اسما به سردمداری دموکراسی، حقوق بشر و آزادی افکار و عقاید مشهور بود­­­­ه‌­اند، مردم هنوز تصوراتی برخلاف واقعیت‌های تاریخی دارند. از نظر من نمی­‌توان نقش رسانه‌ها و سازمان‌هایی را نادیده گرفت که اکثرا ارتباطات و تمایلات چپگرایانه داشته و در تمام این سال‌ها از طریق شبکه‌های خود سعی در هدایت افکار عمومی جهان به سمت و سوی مورد نظر خود را داشته‌اند.

امروزه در کشورهای غربی مانند آلمان صحبت کردن از نازیسم کاری مذموم و حتی در مواردی غیرقانونی است که می‌تواند باعث دستگیری و دریافت حکم زندان شود. حتی استفاده از علائم نازی‌ها مانند علامت سواستیکا یا صلیب شکسته که، اساسا یک نماد شرقی و برخاسته از تمدن‌های هند و ایرانی است، که توسط نازی‌ها دزدیده شده بود، می‌تواند با اتهام تبلیغ نازیسم مواجه و به حبس در زندان منتهی شود. در این شرایط اما استفاده از علامت داس و چکش و تبلیغ کمونیسم و انواع چپ‌گرایی و تکریم رهبران آن که برای دهه‌ها باعث کشته شدن میلیون‌ها انسان بی‌گناه در سرتاسر جهان شده‌­اند، آزاد بوده و گاهی هم به نام‌های دیگری مانند سوسیالیسم، دولت رفاه و برابری و … هنوز تبلیغ می‌گردد. (حتی در فیلم‌­های سینمایی نیز خبری از جنایات سربازان متفقین که پس از پیروزی آنها در جنگ جهانی دوم بر مردم آلمان فرود آمد نیست.)

اصولا برای چپگرایان، استفاده از شعارهای جذاب یکی از روش‌های جذب افراد به شمار می‌رود. چرا که باطن هر فردی پذیرنده ارزش‌های اخلاقی و انسانی می‌باشد و این راه یکی از ساده‌ترین روش­‌ها برای جذب افراد می‌باشد.‌ ‌ ‌‌ ‌

و اما دوباره به عکس بالا برگردیم.
این تصویر برخی از افراد فرقه دموکرات آذربایجان را نشان می‌دهد که هر یک همچون پروانه‌ای به گرد شمع آمده‌اند. (مسلماً تشبیه بسیار بی‌جایی‌ست. اما از آنجا که ادب نویسنده ایجاب می‌کند که واژگانی مانند مگس و یا فضولات را برای به کارگیری در آرایه‌های ادبی استفاده نکند، ناچار به بکارگیری واژگانی در شأن زبان پارسی­‌ست.)

ماجرای نجات آذربایجان داستان یکی از بحرانی‌ترین دوره­‌هایی­‌ست که برای تمامیت ارضی ایران پیش آمده است. حمله سه ارتش بزرگ جهان به ایران و سپس تلاش یکی از آنها برای جداسازی بخشی از ایران.

من ریشه‌های این بحران را نمی‌توانم تنها در رخ دادن جنگ جهانی دوم و ورود نیروهای متفقین به ایران بدانم. بلکه آن را در وصیت‌نامه پطر(ملقب به کبیر)، تزار روسیه می‌دانم. امروزه از این سند چیزی در دست نیست و حتی شایع کرده‌اند که چنین سندی تنها برای تحریک افکار عمومی بر ضد روسیه ساخته شده است. اما تلنگر تاریخ، سیاست‌های تجاوزگرایانه روس‌ها را برای کشورگشایی به ما یادآور می‌شود. به طوری که حتی انقلاب کمونیستی روسیه که طبق معمول جنبش‌های چپ با شعارهای مردم پسند مبتنی بر ارزش‌های انسانی تبلیغ می‌شد هم نتوانست حتی برای کوتاه‌ مدت و به جهت ظاهرسازی جلوی آن را بگیرد.

تجاوزگری روسیه نه تنها در برابر ایران بلکه در مورد دیگر همسایگانش نیز وجود داشته ­است. دست کم در سه قرن گذشته این سیاست‌ها جنگ‌های گوناگونی را آغاز کرده­‌اند که به تصرف بسیاری از سرزمین‌های کشورهای دیگر مانند عثمانی نیز انجامیده است. البته این دشمنی‌ها همواره با پیروزی روس‌ها تمام نمی‌شد. از جمله جنگ با ژاپن که به شکست خفت بار روسیه منجر شد. رقبای اروپایی روسیه با درک خطر روسیه برای کشورهایشان، با سیاست­‌های نرم‌­تری سعی در کاهش این خطر داشتند. روش­‌هایی مانند فرستادن افرادی چون راسپوتین که برای درخت امپراتوری روسیه مانند یک موریانه عمل کرد. ابتلای روسیه به ویروس کمونیسم، که به نظر می‌رسید کار را تمام کند، نیز نتوانست بر خوی سلطه‌گرایانۀ روس‌ها چیره گردد و زمین خواری آنها در شکلی جدید و با اتکا بر ایدئولوژی کمونیسم ادامه یافت تا جایی که بخش شرقی اروپا را در خود بلعید.
باردیگر تلاش کشورها برای فروپاشی شوروی باعث می‌شد این امید زنده گردد که با مرگ دیو سرخ، همسایگانش نفسی آسوده بکشند. اما به نظر می‌رسد تنها چیزی که در سه قرن اخیر در میان روس‌ها تغییر نکرده است خوی کشورگشایی است.
#شروین_محبی

#ورهرام

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
بریدن دست روسیه از ایران ( ۱ )


در این تصویر، برخی از اعضای فرقه دموکرات آذربایجان دیده می‌شوند که عکسی قاب شده از “ژوزف استالین” یا به قول مارکسیست‌ها “دایی یوسف” را در دست دارند. شاید امروز برای ما جای تعجب باشد که مگر می‌شود جنایتکاری را، که میلیون‌ها نفر را کشته است، ستود!
پس از مائو رهبر چین کمونیست که قاتل میلیون‌ها تن چینی می‌باشد، استالین در رتبه دوم جنایتکارترین رهبر سیاسی تاریخ است. مطابق آمار، این دو نفر به تنهایی بیش از ۱۰۰ میلیون نفر را به کام مرگ فرو فرستاده‌اند. بر این اساس و با درنظر گرفتن جریانهای سیاسی در آمریکای لاتین و حتی آفریقا، می‌توان گفت که در سرتاسر جهان، بزرگترین جنایتکاران از دل ایدئولوژی چپ بیرون می‌آمدند. اما تقریباً اغلب جهانیان هیتلر را بزرگترین و تنها رهبر جنایتکار می‌دانند. شاید بتوان گفت که بزرگترین دلیل القای این تصور، رسانه‌ها بوده­‌اند. طبیعتاً در کشورهای بلوک شرق و بر اساس ماهیت تمامیت‌خواهانه کمونیسم، دولت‌ها همواره دروغ‌ها و شایعات مورد نظرشان را با جعل اخبار و دستکاری آمار به مردم ارائه می‌دادند.

#ورهرام

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
حقوق بگیران شوروی-روسیه در ایران

انتشار اسناد مهمی درباره جنبش جنگل

با گذشت بیش از صدسال ازمرگ میرزاکوچک‌خان (۱۲۵۹-۱۳۰۰ خ.) هنوز ابعاد زیادی از اندیشه و تکاپوهای او و جنبش جنگل و نیز ماهیت «جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» ناشناخته مانده است. در روزهای اخیرکتاب مهم «جبهه ایرانی-انقلاب جهانی، اسنادی درباره تجاوز و تهاجم شوروی به گیلان ۱۹۲۰-۱۹۲۱» به کوشش مویسی پرسیتس و ترجمه دکتر محمد نایب‌پور توسط انتشارات نگارستان اندیشه روانه بازار کتاب شده است. بیشتر سیصد سند این مجموعه در ارتباط مستقیم با جنبش جنگل، تلاشهای زمامداران شوروی برای گسترش انقلاب در شمال ایران و چگونگی تعامل با جنبش جنگل و حمایت از میرزاکوچک‌خان در تاسیس جمهوری شورایی ایران است. این اسناد به خوبی ماهیت اقدامات میرزاکوچک‌خان را بیش از پیش به صورت مستند بیان کرده که چگونه با جاه‌طلبی، کوته‌فکری و ساده لوحی گیلان و ایران را در معرض خطر بزرگی قرار داد. در نهایت نیز تردیدها و بی‌عملگی مسکو بود که خطر تجزیه را از ایران دور ساخت. به ویژه باید به عهدنامه مودت ایران و شوروی در ۱۹۲۱ (امضا شده توسط دیپلمات وطن‌دست مشاور‌الممالک انصاری) باید اشاره کرد که شوروی را از هرگونه دخالت در امور گیلان و ایران محروم می‌ساخت.
در ارتباط با متن بالا، بخشهایی از اسناد کتاب آورده می شود:
«من با تمام توان برای تحقق فوق‌العاده سریع اندیشه‌های کمونیسم بر پایه برابری همگانی تلاش می‌کنم» (از نامه میرزاکوچک‌خان جنگلی به لنین در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۲۰ سند شماره ۶۹).
«انقلاب در ایران به انقلابیون صادق و مجرب نیازمند است و نیز شناخت ویژگی‌های ایران ضروری است تا بتوان صادقانه انقلابی عمل کرد. تجربه انقلاب کبیر روسیه لازم است تا ماهرانه در شرایط واقعی ایران به کار بسته شود»(از نامه میرزاکوچک‌خان به لنین در ۱۷ ژوئیه ۱۹۲۰ سند شماره ۶۷)
بخشی از بیانیه جمهوری شوروی ایران در گیلان به ریاست میرازکوچک‌خان:
«این نیروی ملی با کمک و هدایت همه عناصر پیشرو جهان و به کمک حقیقت اصول اساسی سوسیالیسم برای آزادی مردم ایران و سایر ملل از زیر یوغ ظلم و ستم امپریالیستی در مسیر انقلاب سرح قدم نهاده‌اند». (سند شماره ۳۶)
«شعله فروزانی در روسیه روشن شده است که در آغاز از پرتو پرفروغش نابینا بودیم تا جایی که از آن رویگردان شدیم. اما اکنون عظمت این پرتو خیره کننده را دریافتیم. اگر نوری که در روسیه می‌درخشد خاموش شود ملت ایران امکان روشن نمودن آن را ندارد. بدین دلیل تمام تلاش‌های مردم ایران معطوف به اتحاد با روسیه شوروی است در پاسداشت اتحاد ناگسستنی با بلشویک‌های روس.
نمایندگان روسیه شوروی را در آغوش میگیرم و میبوسم.» (سند شماره ۳۷)
«دولت موقت انقلابی به من گفت که تحقق سوسیالیسم بر پایه رهنمودهای اساسی رفیق لنین را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده است» (راسكولينيكوف به لنین سند شماره (۳۵
درخواست ارجونیکیدزه از لنین با کمک کوچک‌خان و کمونیستهای ایرانی دولت شوروی را اعلام کنیم شهر به شهر را بگیریم و انگلیسیها را بیرون کنیم این اقدام تاثیری شگرف بر تمام شرق نزدیک خواهد داشت» (سند شماره ۱۸).

#ورهرام

#ننگ_بر_شورش_۵۷
#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دروغی به نام دیکتاتوری در زمان پهلوی
بخش ۱
کاری از آریا- گروه 21آذر

#ورهرام

#جانم_فدای_ایران__جانم_فدای_شهریار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از انقلابیونی که هنوز هم می گویند که به دنبال آزادی سیاسی بوده اند و شاه اگر دیکتاتور نمی بود ما به دنبال خمینی نمی رفتیم باید پرسید که
آیا کسی که به دنبال آزادی است سینما را با صدها نفر درونش آتش میزند؟ آیا اموال مردم را غارت و خانه شان را آتش میزند؟!

بهمن سال 57

به آتش کشیدن محله «قلعه» تهران،
روزنامه اطلاعات در گزارش از اتفاقات آن روز که در ادامه حملات روزهای قبل به آبجوسازی شمس، کاباره شکوفه نو و برخی اماکن معروف جنوب شهر تهران رخ داد، نوشت:

«آتش‌سوزی، ساعت‌ها «محله غم» را می‌سوزاند و خاکستر می‌کرد.
مأموران آتش‌نشانی که پیرو اعلامیه قبلی خود ضمن اعلام همبستگی با مردم، اعلام کرده بودند از خاموش کردن آتش‌هایی که مردم نخواهند، خودداری خواهند کرد، اقدامی برای خاموش کردن این آتش‌ها صورت ندادند.» !!!


تصویر جسد زغال شده یکی از زنان در جریان این آتش‌سوزی، منتشر و بارها دیده شده است.

بسياري از همان آتش برافروزان، رهبران و سردارانی شدند که مدتها مشتريان همان محله شهرنو و نوشنده آبجوی شمس و تماشاگر كاباره شكوفه نو و پای ثابت منقل ها بودند كه يكباره انقلابي شدند و مقصر را زنان دانستند!
#ورهرام
اتحاد پنجاه و هفتی‌ها علیه انقلاب ملی ایران

#امیر_حسین_اعتمادی:
کل دعوای ما با جمهوری‌اسلامی بر سر یک چیز است، ایران. وقتی دعوا بر سر ایران باشد ما به ناچار باید برویم ببینیم که در ۵۷ چه گذشت؟

وقتی به ۵۷ نگاه می‌کنید، می‌بینید یک اتحاد شوم یا ائتلاف شومی از همه‌ی نیروهای ضد ایران در کنار هم قرار گرفتند تا ایران را تحویل یک حکومتی دهند که هیچ نسبتی با ایران نداشت. دقت کنید من از جمهوری‌اسلامی حرف نمی‌زنم؛ حتی قبل از جمهوری‌اسلامی ایده‌آل آن‌هایی که در ۵۷ با هم جمع شدند و در کنار هم قرار گرفتند این بود که حکومتی در ایران باشد، که هیچ نسبتی با پهلوی و پادشاهی‌های ۲۵۰۰ ساله در ایران نداشته باشد.

این نگاه در یک خروجی‌اش در شکل جمهوری‌اسلامی به قدرت رسید. اما باقی آلترناتیوها در ۵۷ هم از جهاتی شبیه جمهوری‌اسلامی، و دقیقاً در نقطه‌ی مقابل حکومت پهلوی بودند.

من می‌گویم ما در مقابل جمهوری‌اسلامی باید حول ایران جمع شویم. قبلا هم نوشته‌ام که ما نیاز داریم که چپ‌های ملی خودشان را قوی بکنند تا در این اتحادی که برای ایران، و حول محور ایران علیه جمهوری‌اسلامی شکل می‌گیرد، چپ نماینده داشته باشد.

من فکر می‌کنم در آینده‌ی ایران با وجود این‌که دولت‌های راست‌گرا باید شروع کنند ایران را بسازند تا از این وضعیتی که الان هست نجات پیدا کنیم اما حضور نیروی چپ لازم است. برای اینکه بالانس ایجاد کند، و جامعه را حول رفاه اجتماعی بسیج کند.

خب الان چه چیزی را می‌بینیم؟ می‌بینیم تقریباً همه‌ی کسانی که جمهوری‌اسلامی یا این آخوندها در ۵۷ کنار گذاشته بودند امروز با همدیگر جمع شده‌اند.

ما در فضای سیاسی ایران یک دوگانه‌ای را داریم می‌بینیم؛ دوگانه بر سر اینکه آیا ما یک ایران جدیدی قرار است، بسازیم یا ایران کشوری است که بوده و ما می‌خواهیم، آن را از این مسیر انحرافی چهل و چندساله خارج کنیم و برگردیم به آن مسیری که از قبل بوده است.

این تفاوت ما است با کسانی که یک بار در ۵۷ متحد شدند و الان هم باقی‌مانده‌هایشان از آن ائتلاف شوم ۵۷ دوباره با هم علیه نیروهای ایران گرا متحد شده است.
#ورهرام
........
شاخص کماکان ۵۷ است و شهریار ایران
چقدر بگوییم چکیده تجربه و حافظه تاریخی ایرانیان در اوستا بما میگوید فر ایران بی دلیل با فر شاه ستایش نشده است و پدافند ازین دو فر خویشکاری ملی هر میهن پرستی است

تفاوتی نمیکند یک جریان استمرارطلب نقاب پادشاهی خواهی زده باشد یا جمهوری خواهی و اصل جنگ زرگری است که این نقابداران برای سرگرمی و حواس پرتی انجام میدهند!

انان که امروزه با نقاب ملی گرایی یا پادشاهی خواهی با هر حرکت شهریار ایران مخالفت کرده و برای ان اما و اگر اورده و یا شرط و شروط میگذارند جزیی از بازی هستند و رزومه شان در ۵۷ و قبل از ان به همان اندازه سیاهست که دیگران....

خفه خون بگیرید قبل از انکه افشایتان کنیم
بی غیرت ها ایران و ایرانی نابود شد
پان دروغین دیگر بس است

#من_وكالت_ميدهم
#به_نماد_همبستگی_ملی_وکالت_میدهیم
#جاوید_رضاشاه_دوم_امید_مردم_دردمند
کمپین_وکالت_آری_یا_نه_شاهزاده_رضا_پهلوی_با_نگاه_و_روایت_OSd5ngC4kFM
<unknown>
«اینکه علاقه به دورهٔ پهلوی را ناشی از تبلیغات منوتو بدانیم، ساده‌انگارانه است. وقتی مردم می‌بینند در سال ۵۳ بازی‌های آسیایی در تهران برگزار شد، وقتی می‌بینند ایران نامزد میزبانی جام‌جهانی و المپیک بود، طبعاً به پهلوی تمایل نشان می‌دهند/ شعار ‹‹نه شاه می‌خواییم، نه رهبر›› وحدت‌شکن و از ساخته‌های مجاهدین خلق است.»
سخنی از آقای مصداقی

آنچه از گروه هکری عدالت علی برمیاید آن است که بخشی از مجاهدبن با بخشی از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در تماس تنگاتنگ است.
در ظاهر جنگ زرگری دارند اما دست در دست هم در حال جنگیدن بر علیه ایران می باشند.
#ورهرام

#من_وکالت_میدهم
#برای_نابودی_جمهوری_شیطانی_وکالت_میدهیم
اصول ۱۹ گانه #انقلاب_سفید / انقلاب شاه و ملت

۱: اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی

۲: ملّی کردن جنگل‌ها و مراتع

۳: فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی

۴: سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها

۵: اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رأی به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان

۶: ایجاد سپاه دانش

۷: ایجاد سپاه بهداشت

۸: ایجاد سپاه ترویج و آبادانی

۹: ایجاد خانه‌های انصاف و شوراهای داوری

۱۰: ملّی کردن آب‌های کشور

۱۱: نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی

۱۲: انقلاب اداری و انقلاب آموزشی

۱۳: فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی

۱۴: مبارزه با تورم و گران‌فروشی و دفاع از منافع مصرف‌کنندگان

۱۵: تحصیلات رایگان و اجباری

۱۶: تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران

۱۷: پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان

۱۸: مبارزه با معاملات سوداگرانه زمین‌ها و اموال غیرمنقول

۱۹: مبارزه با فساد، رشوه‌گرفتن و رشوه‌دادن

#ورهرام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی خردمندانه شاهنشاه در بزرگداشت دهه انقلاب سفید، "شاه و ملت" که پیرامون موارد زیر می‌باشد:

سیاست دفاعی ایران
۱۵ خرداد و ارتجاع سرخ و سیاه
آینده نفت ایران
عدم تناقض انقلاب سفید با اسلام
(زیرا حزب توده و ملایان در ۱۵خرداد ۴۲ برعلیه این انقلاب شورش کردن به بهانه اینکه مخالف اسلام است)
این سخنرانی ها در سالن ورزشی هفتم تیر کنونی و در ۳ بهمن ۱۳۵۱ انجام شد.

در پایان هم سخنرانی محمدرضاشاه در دی‌ سال ۱۳۴۱ را می‌بینید که اعلام کردند:
تصمیم گرفته است تا برای ایجاد یک تحول بنیادی در کشور، برنامه هایی را در قالب اصول ششگانه انقلاب سفید آغاز کند، تا پیش زمینه ای برای اجرای کامل اصول نوزده گانه انقلاب سفید، باشد.
او در مورد اهداف خودش از انقلاب سفید در کتاب پاسخ به تاریخ نوشته:
اگر کشور ما می‌خواست در زمره‌ی کشورهای پویا، پیشرو و آزاد جهان باقی بماند، چاره‌ای نبود جز اینکه نظم سنتی جامعه تغییر کند و ساختارهای آینده بر مبنای سازگاری با نیازهای روز بنا باشد.
این نیاز به انقلابی بنیادی داشت تا به بی عدالتی، ستم، بهره‌کشی و نیروهای ارتجاعی(ملایان و کمونیستها) که مانع پیشرفت هستند پایان دهد.
#ورهرام
#من_وکالت_میدهم

هم میهن،
امروز با پشتیبانی از شاهزاده رضا پهلوی به ایشان این نیرو را بدهیم تا ضربه های واپسین را هرچه محکم تر بر جسد نیمه جان جمهوری پلید اسلامی فرو بیاورد.

#ورهرام
- گله‌ای از برخی دوستان جمهوری‌خواه


سخنگوی دولت جمهوری اسلامی در توییتی گفته است، شاه هنگام ترک ایران، میزان «۳۵ میلیارد دلار پول» را همراه با چندصد چمدان «جواهر و الماس، و دو تاج بزرگ» از ایران خارج کرده است.

نکتهٔ نخست در مورد این ادعا اینکه، مجموع تمامی درآمدهای نفتی ایران از زمان قرارداد دارسی تا انقلاب ۵۷، حدود ۹۰ میلیارد دلار بوده است، بنابراین شاه اگر به‌فرض هم می‌خواسته، نمی‌توانسته ۳۵ میلیارد دلار با خود ببرد.

نکتهٔ دوم اینکه، تمامی جواهرات خاندان سلطنتی، ازجمله دو تاج ذکرشده (تاج‌های «پهلوی» و «شهبانو») در موزهٔ جواهرات بانک مرکزی موجودند، مگر آنکه خود آقایان تا حالا هاپولی‌شان کرده باشند.

شاه حتی هواپیمای تشریفاتی‌ بوئینگ ۷۰۷ معروف به «شاهین» که در نوع خود منحصربه‌فرد و یکی از گران‌قیمت‌ترین پرنده‌های آن دوران به حساب می‌آمد را در اسفندماه ۵۷ همراه با خدمه‌اش به ایران بازفرستاد. اقدامی که بنا به گزارش‌ روزنامه‌های همان زمان (من‌جمله روزنامهٔ اطلاعاتِ تاریخ اول اسفند ۵۷) شگفتی انقلابیون را برانگیخت. شاه اگر می‌خواست، می‌توانست این پرندهٔ مجلل و پیشرفته را به قیمت حیرت‌انگیزی بفروشد اما ترجیح داد تا آن را به ایران برگرداند.

شنیدن چنین دروغ‌های بزرگی از سخنگوی دولت جمهوری اسلامی اصلاً عجیب نیست. از قبیلهٔ «پنجاه‌وهفتی‌‌ها» هم که کماکان بر طبل این دسته دروغ‌ها می‌کوبند، انتظاری جز این نمی‌رود، گِلِه اما متوجه «برخی» از دوستان جمهوری‌خواهمان است که این دروغ‌ها و نظایر آن‌ها را تکرار می‌کنند.

جمهوری‌خواهی هیچ اشکالی ندارد، هموطنان جمهوری‌خواه در فردای براندازی همچون هموطنان مشروطه‌خواه، حتماً باید از حق تبیین شکل نظام موردعلاقه و نیز حق رأی‌دهی بدان برخوردار باشند؛ در نهایت صندوق آراست که تکلیف فرم نظام را مشخص خواهد کرد. اما دوستان خوب، هرگز نباید جمهوری‌مان را بر دروغ بنا کنیم؛ یک جمهوری راستین بر دروغ و «خدعه» بناشدنی نیست.
#میثاق_همتی

#ورهرام
Ещё