تو فقط باد و باران هشتم ماه مارس نیستی تو ای دل انگیز شبهای تابستانی گیسوان شبهای پاییزی تو ای سوز بوران عشق تو نباشی چه کسی باشد؟! زن، زن، زن، زن، تو زندگی هستی...
نمیتوانم تاریخی را دوست بدارم که تنها بوی پیکر و گیسوی سوختهی زن از آن بیاید.. نه، هرگز نمیتوانم در توانم نیست. من وطنِ خویش را باز یافتهام اکنون، وطنم دختری ست... وطنِ من نه آن وطنِ کهنه و خشمناک شماست...