#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#سیمین_بهبهانی
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
507
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
#خرد_رهنمای


هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم

تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم


#سیمین_بهبهانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
#شهریاران_عاشقان_ایران
P
#پهلوی_امید_ملت

برای #شهریار_دلها🩵

شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو  بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی

شهاب زودگذر لحظه‌های بوالهوسی است
ستاره‌ای که بخندد به شام تار تویی

جهانیان همه گر تشنگان خون من‌اند
چه باک زان‌همه دشمن چو دوست‌دار تویی

دلم صراحی لبریز آرزومندی‌ است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی


#سیمین_بهبهانی

#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#جاوید_رضاشاه_دوم_امید_میهن_پرستان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هنرمندان_ایرانزمین 🫶

#وطن

دوباره میسازمت وطن! اگرچه با خشتِ جانِ خویش
ستون به سقفِ تو می‌زنم اگرچه با استخوانِ خویش

دوباره می‌بویم از تو گل، به میلِ نسلِ جوانِ تو
دوباره می‌شویم از تو خون، به سیل اشکِ روانِ خویش

دوباره یک روز روشنا، سیاهی از خانه می‌رود
به شعر خود رنگ می‌زنم ز آبی آسمان خویش

اگرچه صد ساله مرده ام، به گورِ خود خواهم ایستاد
که بَردَرم قلبِ اهرمن، ز نعره‌ی آن چنان خویش..

#سیمین_بهبهانی

#شهریاران_عاشقان_ایران
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#با_مهرورزان🦋

وقتـی که سیــم حکــم کـند، زر خــدا شـود
وقتــــی دروغ داور هـــــر مــــاجــــــرا شـــود

وقتـــی هـوا، هـوای تنفس، هــوای زیست،
سرپوش مـرگ، بــر ســر صــدها صــدا شود

وقتـــی در انتــظار یکـــی پـــاره اســتـخـوان
هـنگـــامـــه‌ای زجــنبـش دُم هـا بپـــا شـود

وقتی به بوی سفره‌ی همسایه، مغز و عقل
بــی اختـیـار معــــده شــود، اشـــتها شــود

وقتــی کـه سوسـمار صـفـت پیـش ِ آفتــاب
یک رنگ، رنگ ها شود و رنگ ها شود. . .

وقتـی کــه دامـن شرف و نطفه گیـــرِ شرم
رجّــالــه خــیـــز گــــردد و پـتـیـاره زا شــود،

بـگـذار در بــزرگـی‌ ِ ایــــن منـجـلاب یـــأس
دنـیــــای مـــن بـه کـوچـکــی‌ انـــزوا شـود!

#سیمین_بهبهانی

#شهریاران_عاشقان_ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#به_وسعت_ایران_فریاد_بر_بیداد_ضحاک


امیر شهیدی پدر جاویدنام #مهرشاد_شهیدی، ضمن انتشار این ویدئو در صفحه‌ی اینستاگرامی خود نوشت:

«درود بر هموطنان عزیز
امروز ٩ فوريه مصادف با ٢٠ بهمن، روز جهانی پيتزاست.
اين روز بر تمامی عزیزانی که در صنعت غذا، بخصوص هنر آشپزی فعال هستند و به مردم خدمات شایسته و ارزنده ارایه می‌نمایند، فرخنده و مبارک و شادباش باد.

مهرشاد جان قصد داشت بعد از دریافت گواهينامه بين المللی در رشته آشپزی از موسسه آرسس، برای یادگیری پيتزا ناپوليتن به ايتاليا برود و به عنوان يك سر آشپز حرفه ای و بين المللی شروع به كار نموده و راه انداز رستوران های مطرح داخل يا خارج از كشور بشود.

افسوس كه آمال و آرزوهای اين جوان مستعد و هنرمند، بدست ظلم زمانه، بر باد رفت.»


خُفته است در تنم هَمه رگهای آرزو..🥀🥀
#سیمین_بهبهانی

#شهریاران_عاشقان_ایران
#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هنرمندان_ایرانزمین


دوباره میسازمت وطن! اگرچه با خشتِ جانِ خویش
ستون به سقفِ تو می‌زنم اگرچه با استخوانِ خویش

دوباره می‌بویم از تو گل، به میلِ نسلِ جوانِ تو
دوباره می‌شویم از تو خون، به سیل اشکِ روانِ خویش

دوباره یک روز روشنا، سیاهی از خانه می‌رود
به شعر خود رنگ می‌زنم ز آبی آسمان خویش

اگرچه صد ساله مرده ام، به گورِ خود خواهم ایستاد
که بَردَرم قلبِ اهرمن، ز نعره‌ی آن چنان خویش..

#سیمین_بهبهانی

#شهریاران_عاشقان_ایران
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
.

دوباره می‌سازمت وطن! اگرچه با خشتِ جانِ خویش
ستون به سقفِ تو می‌زنم اگرچه با استخوانِ خویش

دوباره می‌بویم از تو گل، به میلِ نسلِ جوانِ تو
دوباره می‌شویم از تو خون، به سیل اشکِ روانِ خویش

دوباره یک روز روشنا، سیاهی از خانه می‌رود
به شعر خود رنگ می‌زنم ز آبی آسمان خویش

اگرچه صد ساله مرده ام، به گورِ خود خواهم ایستاد
که بَردَرم قلبِ اهرمن، ز نعره‌ی آن چنان خویش

کسی که عظمِ رمیم را دوباره انشاکند به لطف
چو کوه می‌بخشدم شکوه به عرصه‌ی امتحانِ خویش

اگرچه پیرم ولی هنوز مجالِ تعلیم اگر بود
جوانی آغاز می‌کنم کنارِ نوباوگان خویش

حدیثِ حُب الوطن ز شوق، بدان روش ساز می‌کنم
که جان شود هر کلامِ دل، چو برگشایم دهانِ خویش

هنوز در سینه آتشی به جاست کز تابِ شعله‌اش
گمان ندارم به کاهشی، ز گرمیِ دودمانِ خویش

دوباره می‌بخشی‌ام توان، اگرچه شعرم به خون نشست
دوباره می‌سازمت به جان، اگرچه بیش از توانِ خویش

#سیمین_بهبهانی


#شهریاران_عاشقان_ایران
#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#پهلوی_امید_ملت

برای #شهریار_دلها🩵

شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو  بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی

شهاب زودگذر لحظه‌های بوالهوسی است
ستاره‌ای که بخندد به شام تار تویی

جهانیان همه گر تشنگان خون من‌اند
چه باک زان‌همه دشمن چو دوست‌دار تویی

دلم صراحی لبریز آرزومندی‌ است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی


#سیمین_بهبهانی

#شهریاران_عاشقان_ایران
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#جانم_فدای_ایران__جانم_فدای_شهریار
#شورش۵۷_عامل_هر_فلاکت


گفتند: « شام تیرهٔ محنت سحر شود،
خورشید بخت ما ز افق جلوه گر شود.»

گفتند: « پنجه های لطیف نسیم صبح
در حجله گاهِ خلوت گل پرده در شود.»

گفتند :« برگ های سپید شکوفه ها
با کاروانیان صبا همسفر شود.»

گفتند:« این شرنگ که دارم به جام خویش
روزی به کام تشنه، چو شهد و شکر شود.»

گفتند:« نغمه های روان پرور امید
زین وادی خموش به افلاک بر شود.»

گفتند:«ساقی از می باقی چو در دهد،
گوش فلک ز نغمهٔ مستانه کر شود.»

گفتند:« هست خضری و او رهنمای ماست؛
ما را به کوی عشق و وفا راهبر شود.»

گفتند: «بی گمان بُت چوبین زور و زر
از شعله های آه کسان شعله ور شود»

گفتند: «جغد نوحه گَر از بیم جان دهد؛
قُمری میان بزم چمن نغمه گر شود»

گفتند و، گفته ها همه رنگ فریب داشت-
شاخ فریب و حیله کجا بارور شود؟

آنان که دم ز پاکی دامان خود زدند،
ننگین ز ننگشان همهٔ بحر و بر شود.

نام آوران خالق فریبند و نامشان
دشنام کودکان سر رهگذر شود.

اندوهشان نبود ز خود کامی و عناد
کاین بی پدر بماند و آن بی پسر شود.

ای آفتاب عشق و امید! از حجاب ابر
ترسم به در نیایی و جانم به در شود.

#سیمین_بهبهانی


#مرگ_بر_سه_فاسد_ملا_چپی_مجاهد
#ما_ملت_کبیریم_ایران_را_پس_میگیریم
#پهلوی_امید_ملت

#شهریار_دلها🩵

شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت

چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو  بود خالی ماند

در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زودگذر لحظه‌های بوالهوسی است

ستاره‌ای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون من‌اند

چه باک زان‌همه دشمن چو دوست‌دار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی‌ است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی


#سیمین_بهبهانی

#شهریاران_عاشقان_ایران
#جانم_فدای_ایران__جانم_فدای_شهریار
#مقام_انسانیت_دجال ( ۲ )

بده آن قوطی سرخاب مرا
رنگ به بی رنگی ی خویش
بده آن روغن ، تا تازه کنم
چهرپژمرده ز دلتنگی خویش

بده آن عطر که میشکین سازم
گیسوان را و بریزم بر دوش
بده آن جامه ی تنگم که کسان
تنگ گیرند مرا در آغوش

بده آن تور که عریانی را
در خمش جلوه دو چندان بخشم
هوس انگیزی و آشوبگری
به سر و سینه و پستان بخشم

بده آن جام که سرمست شوم
به سیه بختی خود خنده زنم
روی این چهره ی ناشاد غمین
چهره یی شاد و فریبنده زنم

وای از آن همنفسی دیشب من
که روانکاه و توانفرسا بود
لیک پرسید چو از من ،‌ گفتم
کس ندیدم که چنین زیبا بود

وان دگر همسر چندین شب پیش
او همان بود که بیمارم کرد
آنچه پرداخت ، اگر صد می شد
درد ، زان بیشتر آزارم کرد

پر کس بی کسم و زین یاران
غمگساری و هواخواهی نیست
لاف دلجویی بسیار زنند
لیک جز لحظه ی کوتاهی نیست

نه مرا همسر و هم بالینی
که کشد دست وفا بر سر من
نه مرا کودکی و دلبندی
که برد زنگ غم از خاطر من

آه ، این کیست که در می کوبد ؟
همسر امشب من می آید
وای ؛ ای غم ؛ ز دلم دست بکش
کاین زمان شادی او می باید

لب من ای لب نیرنگ فروش
بر غمم پرده یی از راز بکش
تا مرا چند درم بیش دهند
خنده کن ، بوسه بزن ، ناز بکش

نغمه ی روسبی
#سیمین_بهبهانی

#هموطن_دیگر_بس_است
#هموطن_ایران_را_پس_بگیریم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوباره می‌سازمت وطن! اگرچه با خشتِ جانِ خویش
ستون به سقفِ تو می‌زنم اگرچه با استخوانِ خویش

دوباره می‌بویم از تو گل، به میلِ نسلِ جوانِ تو
دوباره می‌شویم از تو خون، به سیلِ اشکِ روانِ خویش

دوباره یک روزِ روشنا، سیاهی از خانه می‌رود
به شعرِ خود رنگ می‌زنم ز آبیِ آسمانِ خویش

اگرچه صد ساله مرده ام، به گورِ خود خواهم ایستاد
که بَردَرم قلبِ اهرمن، ز نعره‌ی آن چنان خویش

کسی که عظمِ رمیم را دوباره انشاکند به لطف
چو کوه می‌بخشدم شکوه به عرصه‌ی امتحانِ خویش

اگرچه پیرم ولی هنوز مجالِ تعلیم اگر بود
جوانی آغاز می‌کنم کنارِ نوباوگان خویش

حدیثِ حُب الوطن ز شوق، بدان روش ساز می‌کنم
که جان شود هر کلامِ دل، چو برگشایم دهانِ خویش

هنوز در سینه آتشی به جاست کز تابِ شعله‌اش
گمان ندارم به کاهشی، ز گرمیِ دودمانِ خویش

دوباره می‌بخشیَم توان، اگرچه شعرم به خون نشست
دوباره می‌سازمت به جان، اگرچه بیش از توانِ خویش

#سیمین_بهبهانی

iranshahi