#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#در_ماگادان_كسي_پير_نميشود
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
505
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
عطاءالله صفوی از اعضاء حزب توده ، همراه با چند نفر دیگر از دوستانش به اتحاد شوروی گریخته بود تا در آنجا که برایش مهد زحمتکشان جهان بود، به دانشکده پزشکی برود. اما ماموران شوروی، آن پناهنده به سوسیالیسم و دوستانش را همان سر مرز دستگیر کردند و به جای دانشگاه به زندان فرستادن...

بعد از آن که حکم دادگاه را برای ما خواندن..اشک از چشمان ما سرازیر شد. داد و فریاد ما درآمد که ما همگی اعضای حزب توده هستیم، ما به کشور سوسیالیستی سرزمین #لنین_کبیر، و به #رفیق_استالین پناه آورده ایم. ما با آرزوهای بزرگ به سرزمین شما آمده ایم. زندان یعنی چه؟ سادگی ما را نگاه کن ما فکر می کردیم که ما را به دانشگاه می فرستند..گریه و زاری ما به جایی نرسید. اشک ریزان از سالن دادگاه که مانند کارونسرا بود خارج شدیم... دو ماه بود که به خاک مرکز آزادیخواهان جهان و هدایت گر و خط دهنده و مدافع اردوگاه زحمتکشان جهان پناه آورده بودیم. این کمونیست ها کشور خودشان را به خاک و خون کشیده بودند. فقر و بدبختی را به تمام معنا میان مردم تقسیم کرده بودند. خفقان مرگ آوری را به ارمغان آورده و تمام اعتراضات و مردم را به نام دشمنان خلق با بی رحمی هر چه تمام تر سرکوب کرده بودند و خداوند غداری به نام استالین پیدا کرده بودند که بیشتر از خدای خود از او می ترسیدند. با این همه ،این ها توانسته بودند فریبکارانه با شعار #عدالت و #آزادی که هیچ ربطی با واقعیات شوروی نداشت، جوانان و روشنفکران کشورهای دیگر را سحر و جادو کنند...
در نظام استالینی هر چه استعداد پلید در ذات بشر بود در مورد ما به کار می بستند. دست این انسان های وحشی تر از حیوان برای شکنجه روحی و روانی به تمام معنی باز بود تا استعداد خود را برای کشف و اجرای شکنجه های روحی و روانی هر چه وحشیانه تر بر سر میلیونها زندانی بیازمایند. در آستانه ۷۸ سالگی از قلم و توان من خارج است که آنچه را دیدم و کشیدم به قلم آورم.
هر طور بود با مرگ مبارزه کردیم و زنده ماندیم که آزاد شویم، به وطن برگردیم و سرگذشت شوم خود را به مردم خود و به جوانان خود شرح دهیم تا آن اشتباهات ما را تکرار نکنند....
اما گویا بخشی از مردم ما نمی خواهند از تاریخ بیاموزند و هنوز که هنوز است بعد از این همه سند و مدرک از جنایات کمونیست ها چه در ایران و چه در سراسر جهان، برای ما نسخه های مارکسیستی می پیچند
...........

چند سال پیش توجهم به یک مستند (آرزوهای سرخ) در تلویزیون جلب شد که آقایی مسن سرگذشت زندگیشو با لهجه ی خاصی تعریف میکرد و تا جایی که من متوجه شدم، پیش خودم نتیجه گرفتم که عجب آدم بدشانسیه! بعدا سرچ کردم ببینم ایشون کیه و دیدم زندگی نامه ای داره به اسم #در_ماگادان_كسي_پير_نميشود. خوندمش و به نظرم یکی از ناب ترین زندگی نامه هاییه که تا به حال خوندم.
عطالله صفوی در بیست سالگی تحت تاثیر تبلیغیات چپ-کمونیستی به بهشتشون (شوروی) فرار میکنه و برخلاف انتظارش دستگیر و به جرم جاسوسی به ۲۵ سال زندان در اردوگاه های استالینی محکوم میشه. عطا جاسوس نبود، اما شوروی صدها ایرانی دیگه از جمله چوپان هایی را که به دنبال گوسفندشان ناخواسته وارد خاک شوروی شده بودند به اردوگاه فرستاده بود. دوران بعد از جنگ جهانی بوده و این کشور نیاز به بردگانی داشته که بی مزد برای ساختمان کمونیسم کار کنند (تا سال ۱۹۵۳ سی میلیون زندانی در شوروی وجود داشته). عطا به یکی از اردوگاه های شمال شرقی سیبری در شهر ماگادان منتقل میشه. خودش میگه:« ماگادان جایی است که در آن ۹۹ نفر میگریستند و یک نفر میخندید که او هم دیوانه بود!» و « کاش بدبخت ترین سگ ایران بودم اما گذارم به ماگادان نمی افتاد» زندانی های این زندان ها به غیر از افراد کشور های مختلف، روس های اسیر شده توسط ارتش هیتلر هم بودند که بعد از خلاصی از اردوگاه های آلمان روانه اردوگاه های کشور خودشون شدند.

در ماداگان کسی پیر نمیشود
اتابک فتح الله زاده