جاده ی شــراء چه بی انــدازه یاران می کـشد
داس بر دستـش، چــه قهارانه انسان می کـشد
بی مـحابـا ،چـون دروگــر ،یک یک از ما می برد
اژدهایی گشته و پیر و جوانان می کشد
همــچو دیوی بختک جان عزیزان گشته است
گه رضا را ، گاه مسعود و گه احسان می کشد
جاده ی شـــراء ندارد سیری از مردم کشی
همچوگـرگـی ازطمع ،صدچند و چندان می کشد
تا کی این آدم کشی دیگر بس است قربان شدن
مـرگ اگر صد می کــشد ،شــراء هزاران می کشد
هـر خـم این جـاده ی انسان کـش چنگیز دل
می کـشد گاهی به پیکان ،گاه نیسان مـی کـشد
شـرم بادش جاده ی شراء که بس دیوانـه وار
در تمام فصـل ها ، چون بـرگـریزان می کشـد
مست یا استوه ، یا کـرکـان و یا جا ور سـیان
هــیچ فـرقــش نـیست اودائـم چوطوفان می کشد
خـون یاران اسـت اندر سنــگفرش جاده ها
شـرمم آیـد این که شـراء ،گاه مـهمان می کشد
با که بایــد گـفت شــراء درد دارد ،ای عجب
گــوش وقتـی نیست ، خواهندگفت: کفران می کشد.
✍ #محسن_باقری📷 #مهدی_گلمحمدی@sharraTelegram