#چای#صنعت_چای_ایران #بنیانگذار_چای_ایرانمحمد میرزا کاشف السلطنه
هر سال که روز سی و یکم فروردین ماه فرا می رسد، بوته های سرسبز چای که تازه رشدشان را آغاز می کنند بیشتر از روزهای دیگر قطرات شبنم بهاری را در خود نگه می دارند. اگر در این روز با دقت به این برگها نگاه کنیم متوجه می شویم که قطرات شبنم از روی برگهای چای به صورت قطرات اشک لحظه به لحظه فرو میریزند و این وضع در روز سی و یکم فروردین ماه از نظر شدت و طول مدت از سایر روزهای سال طولانی تر است.
هنگامی که فروغ خورشید بهاری به بوته های چای می تابد گویی در این روز تابش آن طوری است که بر خلاف روزهای دیگر که خیلی زود به عمر آن قطرات پایان می دهد، با نوازش خاصی به آنها می تابد تا هرچه که دلشان میخواهد اشک شان را سرازیر نمایند. گویی فروغ خورشید روز سی و یکم فروردین ماه هم می داند که در چنین روزی این بوته های نازنین چای حق دارند این چنین اشک بریزند زیرا شصت و چهار سال پیش در چنین روزی "محمد میرزا" معروف به "کاشف السلطنه" بنیان گذار و پدر چای ایران در حالیکه عاشقانه از اخرین سفر پر بارش از هندوستان به میهن باز می گشت در جاده بوشهر و شیراز در "کتل ملو "با اتومبیل به ته دره ای سقوط می کند و جان به جان آفرین تسلیم می نماید.
انسان وقتی
#تلگرافی را که شادروان کاشف السلطنه به محض ورود به میهن یعنی سه روز قبل از فوتش در تاریخ بیست و هشت فروردین ماه سال 1308 به مقام ریاست فلاحت مملکتی وقت میزند را مطالعه می کند عشق کم نظیر او به این آب و خاک و مردمش و آرزوی بی نیاز کردن مملکت از محصول خارجی و شتاب و وسواس عجیب او در به ثمر رساندن نقشه هایش در این زمینه را با تمام وجود خویش احساس می کند و در برابر عظمت روح بزرگش سر تعظیم و تکریم فرود می آورد.
آری او ماموریت به
#هندوستان را باری به هر جهت انجام نداده بود. او فقط به هندوستان سفر نکرده بود که لقب جنرال قنسول ایران در هندوستان را برای خود حفظ نماید. او برای تحقق بخشیدن به ایده بزرگی که در یکی از یادداشت هایش از آن این چنین یاد می کند به این سفر رفته بود:
"... میروم دنبال چای... ان شاالله کسان دیگری هم در فکر رفع احتیاج سایر کالاها باشند"
و اضافه میکند:" علی التحقیق مبلغ ده کرور تومان برای خرید چای هر ساله از ایران خارج می شود اگر همین مبلغ در مملکت بماند شاید جلوگیری از پریشانی و فقر و فاقه مملکت بکند."
چه روح حساسی! چه قلب پر عاطفه ای که نگران پریشانی وفقر ملت بود.
این چنین ایده و افکار والا، تنها در شخصیتهای بی نظیر و احترام بر انگیزی چون شادروان کاشف السطلنه پیدا می شود که در تمام طول عمرشان برای سربلندی ملت و مملکت شان از هیچ کوششی فرو گذار نمی کنند و به همه خطرها هم تن در می دهند تا جاییکه می بینیم جانشان را هم در راه هدفی که دنبال میکنند می گذارند!
#طلای_سبزی که شادروان کاشف السطلنه با خود به این مملکت آورد و آنرا محصول بومی و دائمی منطقه ساخت فقط بخاطر این بود که روزی این مملکت را نه تنها از نیاز به
#وارد کردن
#چای_خارجی بی نیاز سازد بلکه انرا به میزانی برساند که به مانند یک ثروت بی پایان به خارج هم صادر نماید.
متاسفانه تا کنون هیچ یک از دولت ها نتوانسته اند آرزوی او را جامه عمل بپوشانند زیرا بعد از شادروان کاشف السطلنه هیچکس حتی یک روز هم راهش را آنطور که او آرزو داشت ادامه نداد و مسلما تا روزی که این بی توجهی ها به این طلای سبز ادامه داشته باشد نخواهیم توانست از واردات چای بی نیاز شویم چه رسد به اینکه به صادر کردن آن مبادرت ورزیم که یکی از آرزوهایش بود!
اری شادروان کاشف السطلنه پدر چای ایران یک انسان متعهد و مسئول به تمام معنی بود. او عاشق صادق این آب و خاک بود. آرزویش بی نیاز کردن کشور از محصولات خارجی بود. چه میدانست در سایه بی نیازی به محصولات خارجی و
#خود_کفایی است که میتوان به استقلال واقعی دست یافت و مملکت را به راه ترقی و توسعه سوق داد.
بیاییم به پاس خدمات بی نظیری که این مرد بزرگ و این انسان والا به میهن ما و مردم میهن ما نموده است و در تاریخ کشور ما از او به عنوان افتخار ابدی و سربلندی مملکت نام برده شده است همه ساله روز سی و یکم فروردین ماه را گرامی بداریم و با برپایی مراسمی ولو ساده روحش را شاد و گوشه ای از دین خود را به این انسان والا و شرافتمند ادا نماییم.
#یادداشت#دکتر_بهمن_مشفقیپانوشت:عکس زیر
محمد میرزا قاجار کاشف السلطنه، جنرال قنسول ایران در هندوستان و مروّج کشت چای در ایران
#شَرقِ_شَرق
#مشاهداتی_از_افق_شرق#روزمرگی_هایی_از_کشور_هزار_آیین_هندوستان 🇮🇷🇮🇳@smijn @shargheshargh