#بخوانیم #کتاب✳ چه باید کرد؟
«یوسف! به نظر تو
#فقر این ملت
#مقدم بر
#جهلشان است و یا جهلشان مقدم بر فقرشان؟» سؤالی سخت بود، سؤالی که هیچگاه به آن فکر نکرده بودم. اما استادم از من توقع پاسخ نداشت. گویی نه از من که از خود سؤال میکرد. تا بخواهم چیزی بگویم چشم بر خندقنشینان اضافه کرد: «فقر، جهل میآورد و جهل فقر. اما این هر دو حاصل ضعفند؛ ضعف در برابر تقدیری که دیگران رقم میزنند. نخست باید تقدیر خود را به دست بگیریم و بعد...» و یکباره به من نگاه کرد و گفت: «اول فقر را از بین ببریم یا جهل را؟» و من دوباره زبانم بند آمد. خردتر از آن بودم که پاسخی برای سؤالهای او داشته باشم. میرزاشفیعا کمی مکث کرد و گفت: «بسیاری روزها به اینجا میآیم و اندیشه میکنم به تقدیری که اینچنین ما را احاطه کرده است و به راه گریختن از آن...» لختی
#سکوت کرد و گفت: «باید کاری کرد. این درست که اول باید اندیشه کنیم. اما اندیشه بهتنهایی کافی نیست. باید کاری کرد. باید این
#نفوس درمانده را نجات داد. باید این تقدیر را عوض کرد. در یکسوی شهر سفرهها را با شراب ارغوانی و کلوچه زعفرانی زینت میدهند و در سوی دیگر کودکان گرسنه بر دامان مادرهایشان جان میدهند.» دوباره مکث کرد و سپس رو به من پرسید: «تو یوسف! میدانی چه باید کرد؟» سکوت من و نگاهم که به نوک گیوههایم دوخته شده بود پاسخ او بود. او خود ادامه داد: «نمیدانی، من هم نمیدانم. اما باید
#اندیشه کنیم. تو هم اندیشه کن اگر امروز من نتوانستم. فردا تو خواهی توانست. این تقدیر را میتوان شکست.»
#حمیدرضا_شاهآبادی #دیلماجنشر افق
ص ۳۷.
🔰پانوشت: کانال آب و آتش رو به همه دوستان پیشنهاد میکنیم .
گزیده هایی ناب از کتب های محتلفی که میخونید رو برای ما ارسال بفرمایید تا بارگزاری بشه
💐#شَرقِ_شَرق
#مشاهداتی_از_افق_شرق #روزمرگی_هایی_از_کشور_هزار_آیین_هندوستان @shargheshargh @Ab_o_Atash