Смотреть в Telegram
*مرثیه ای برای کودکان جنگ* شاهرخ تندروصالح بخوان که کودک امروزی،گدا و شاه نمی داند کرورِکودک بی مادر،خیال وُ ماه نمی داند ! اسیر بهت و فراموشی،نخوانده باب اریحا را که تیغ تشنه نمی بندد ،جنون تباه نمی داند! بخوان که کودک این بازی،دروغ و بمب نمی خواهد از این گریوه وُ این دیوان ،گریزگاه نمی داند! بخوان!فرشته سرگردان،میان لای و لجن پرپر عبور هول ِ هیولا را به خون گواه نمی داند پشیزِ شادی و لالایی، دمارِ ِغول تباهی شد فسون مخوان که یهودا را در اشتباه نمی داند! بگو که شعبده می پاشد،جنون به قبله سرگردان بگو که کودک ابن قصه،غرور و جاه نمی داند بگو عروسک این بازی، ترانه خوان ِ تماشا نیست هجوم مرگ و معما را خطوط و راه نمی داند سریر غرقه به خون دارد سراب فتنه جنون دارد کبود مانده ی تزویر است رگ گناه نمی داند! بتاب معجزه بر جان ها،که ابر حوصله ها دیری کمان رنگ نمی بندد،شرار آه نمی داند بگو که تاب نمی بندد به نخل خاطره ها،باران حروف شُسته به خونت را ، تبِ سیاه نمی داند! خدای کودک و توفان ها،خدای کشتی و باران ها!!! تو زورقی به میان افکن که جان،پناه نمی داند!
Telegram Center
Telegram Center
Канал