از تو من تنها نگاهی مختصر میخواستم
من که چشمان تو را از هر نظر میخواستم
گرچه شاید سهم اندوه مرا از دیگران
بیشتر دادی، ولی من بیشتر میخواستم
این اگر آن گونه بود و آن اگر اینگونه... نه!
عشق را بی هیچ اما و اگر میخواستم
روز گارم هر چه باشد وامدار چشم توست
من که در هر کاری از چشمت نظر میخواستم
رستن از بند قفس، رنج اسارت را فزود
آه، آری! باید اول بال و پر میخواستم
رفت عمری، تا بدانم خویش را گمکردهام
تا بیابم خویش را عمری دگر میخواستم
باید از ماهی بخواهم راز دریا را، اگر
پیش از این از ساحل سطحینگر میخواستم
خواب دیدم پیله میبافم به دور خویشتن
کاش روزی مثل یک پروانه برمیخواستم
#سعید_پورطهماسبیغزلی از مجموعه
#قرارچاپ دوم
#انتشارات_شهرستان_ادب@ShahrestanAdabPub