اوّل صبح خیابانم، از هیاهو ها رها هستم
صبحدم مانند خورشیدی باز هم در کوچه ها هستم
سرد هستم مثل بهمن ماه، گرم هستم مثل شهریور
هم نمی دانم کجا هستم، هم نمی دانم چرا هستم
از درخت و گل سرودن من، معنی سرسبز بودن من
برگ هستم، آی آدم ها! برگم امّا زیر پا هستم
گاه از احساس دلتنگی، ریشۀ در خاک را مانم
گاه سرشار از سبک باری، ماورای ابرها هستم
روی سقف خانه های شهر، از کجا این برف باریده ست؟
این غریبه از کجا آمد؟ از کدامین روستا هستم؟
دست هایم را بخوان ای عشق! این خطوط گیج سردرگم
فاش می گوید که من عشقم، عاشقم، دردآشنا هستم
من همینم آبیِ آبی، هرکجا باشم همین رنگم
تا همیشه این چنین بوده است آسمان تا هست تا ... هستم
#علی_داودیاز مجموعه غزل
#دیگرنشر
#شهرستان_ادبکانال رسمی انتشارات شهرستان ادب:
@ShahrestanAdabPub📚 آیدی خرید تلگرامی کتب
#انتشارات_شهرستان_ادب 📚@adab_book📚 سایت خرید اینترنتی
📚Adabbook.com