#داستان_جهان #برشی_از_یک_کتاب بیشتر آدمها در بیست و پنج سالگی تمام میشوند. و بعد تبدیل میشوند به ملتی بی شعور که رانندگی میکند، غذا میخورد، بچه دار میشود، و هرکاری را به بدترین شکل اش انجام می دهد، مانند رای دادن به کاندیدای ریاست جمهوری ای که آن ها را یاد خودشان میاندازد.
من دل بستگی نداشتم. به هیچ چیز دل بستگی نداشتم. هیچ چیز هم نمیدانستم. حتی نمیدانستم چطور باید فرار کنم. بقیه دست کم حساب کار دست شان آمدهبود که چطور زندگی کنند. آن ها ظاهرا چیزی را فهمیده بودند که من نفهمیده بودم.
عنوان کتاب:
#ساندویچ_ژامبوننویسنده:
#چارلز_بوکفسکی لینک این کتاب:
https://goo.gl/XrJhif@shahreketab