🌷 #شهید_حجت_باقری 💢یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع
#خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق گفتم: فرمانده چه خبر کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید ؟
💢 #لبخند ملیحی زد و رفت نشست. میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه. چند روزی
#تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم، یک لحظه متوجه شدم
#سایه ای از جلوی چشمام رد شد، وسوسه شدم و سایه رو
#تعقیب کردم ببینم چکار میکنه
💢دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول
#نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند خجالت کشیدم و دویدم سمتشون و از ایشون خواستم ادامه کار رو به من بسپرن
💢گفتم: شما
#فرماندهی این کارا
#وظیفه ماست که نیروی شما هستیم. ایشون جواب دادن کاری که واسه
#رضای_خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده
💢من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم.
💢از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری..
#در_محضر_شهدا 🔆کانال اخبار شهرک شهید رجایی و باهنر
@enghelabmostazafin