نوشتن برای دوست داشتنپوشهیی دارم برای گردآوریِ جالبترین جملهها در باب نوشتن. (پارهیی از این نقلقولها از کتابهایی برگزیده شدهاند که در کل ربطی به نوشتن ندارند.) مرور این سخنان همیشه اشتهای نوشتنم را تیز میکند. در کنار مطالب تازه، محتاج تکرار آموختههای پیشینیم.
باری، امروز برخوردم به این حرف کتایون شهرزاد در همان دولابچهی یادشده:
«مدتی است تصمیم گرفتهام که بنویسم و این خود نوعی نیاز آگاهانه برای مقابله با زوال و روزمرهگی است. فکر میکنم این کار منشاء درک و دوست داشتن زندگی است. نوشتن برای من دستیابی به نوعی آرامش درونی است. برای مثال وقتی به شما فکر میکنم، نوشتن دربارهی شما تصویرکردنتان را برایم آسانتر میکند. گسستن بخشی از زندگی ماست که آنرا از لحظهی تولد مانند هدیهای ناخواسته با خود حمل میکنیم. غریزی زیستن روشنترین مثال این گسستن است. پیوستن ما زمانی آغاز میشود که به دنیا و اطراف خود نگاه کرده و روشهای تازهای را برای ارتباط با یکدیگر کشف کنیم. برای من نوشتن کاتالیزور پروسه است.*»
نوشتن برای دوست داشتن زندگی. خودش است؛ یگانه دلیل نوشتن، حتا اگر در نوشتههایت به زندگی نفرت بورزی.
*پارسوا، صدای زن ایرانی، کتایون شهرزاد، ص ۳۳
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari@Tardidar