نگام به آینه سفره عقد بود و...💕 دلهره اے ناخونده مهمون دلم...💔 با صدایی به خودم اومدم، خانومم..؟💞 میگن عـروس... لحظه جارے شدن خطبه... دعاش مستجابه...😊❤️ میشه از خدا بخواے فدایے عمه سادات بشم...!؟🙄😍 دلم لرزید... 💔 آخه چطور میتونستم😢 همچین چیزے نه واسه اون، واسه دل عاشق خودم بخوام...؟!💔 ولی چہ کنم... که #پای_عمه_جان_زینب_س_وسط_بود... با صدایے لرزون گفتم...
آسمون چشام ابرے شد و صحن گونه هام خیس بارون...😭 نگام کہ گره خورد به نگاش... اشکــ التماسو تو چشای قشنگش که دیدم... نتونستم که خودخواه باشم و... بالاترین #خیرو واسش نخوام...❤ و چه زود يَوْمُ أَلْوِدَاعْ رسید...💔 امان از دل زینب(س)...