شهدا شرمنده ایم

#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
Канал
Логотип телеграм канала شهدا شرمنده ایم
@shahidsharmandeimПродвигать
57
подписчиков
8,72 тыс.
фото
2,02 тыс.
видео
638
ссылок
سلام عزیزان هی دم زدیم از یاد یاران و شهیدان اما وفای بر شهیدان را یادمان رفت ادمین کانال @arainezhad 🌷ثبت کانال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی🌷 http://t.center/itdmcbot?start=shahidsharmandeim
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...


💢 مثل لودر کار میکرد!

هفته ای چهار پنج بار بین نطنز و
کاشان و تهران می رفت و می آمد.

نه یک ماه و دوماه، نه یک سال و
دوسال؛ هشت سال کارش همین بود.
ساعت چهار صبح می نشست توی
ماشین و راه می افتاد.
گاهی وقت ها تازه ساعت ۱۱ شب
جلسه‌اش شروع می شد.
بعد از آن راه می افتاد و می آمد
سمت تهران، هفت صبح توی تهران
جلسه داشت.

خستگی نمی شناخت؛
به قول بچه ها لودری کار می کرد!

یک بار حساب کردم، مصطفی شاید این
مدت بیشتر از پانصدهزار کیلومتر رفته
و آمده؛ ده برابر دور کره ی زمین.


#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته‌ای 🕊

💠شهـدا شرمنده ایمـــ🍃
@shahidsharmandeim
#ازدواج_به_سبک_شهدا
.
بمناسبت پنجمین سالگرد #شهادت #شهید_مصطفی_احمدی_روشن
.
همسر #شهید_احمدی_روشن :
.
آقا مصطفی مرا در دانشگاه دیده بود و میگفت:«حجب و حیای و متانت تو
با دیگران فرق میکرد و دلیل اصلی انتخابم این بود»
ایشان فوقالعاده صادق بودند،زمانی که پیشنهاد #ازدواج دادند،به من گفتند:
«من نه کار دارم،نه سربازی رفتم و نه درسم تمام شده»بنده با توجه به محبت،
ایمان و صداقت آقا مصطفی رضایت اولیه را دادم و این قضیه ۳ سال طول
کشید.من و آقا مصطفی سال ۸۲ #عقد و سال ۸۳ #ازدواج کردیم.بعد از #ازدواج
مسئله خدمت سربازی و کارشان هم حل شد.
.
مهریه من ۵۰۰ سکه بود اما باهم ۱۴ سکه را توافق کردیم و ایشان هم مهریهام
را دادند.مراسم ازدواجمان نیز در منزل خودمان با حضور ۹۰ مهمان برگزار شد.
مجلس عروسی را که در منزل مادرم گرفتیم و ۳_۴ نوع غذا دادیم.خیلی ساده
نبود ولی به هر حال با توجه به موقعیت خودمان،عروسی نه خیلی ساده و نه
خیلی مجلل بود.ماشین پراید یکی از دوستان مصطفی را گل زده بودیم.
نسبت به #ازدواج دوروبری ها مراسم ما خیلی ساده تر بود.هم خانوادهها از
این وضع راضی بودند و هم خودمان.هم جشن آبرومندانهای بود و هم خیلی
خیلی ساده نبود.آقا مصطفی کارش طوری بود که اکثر اوقات در خانه نبود که
بتواند کمکی بکند،ولی اگر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد.
مثلاً وقتی مهمانی سرزده میرسید کمک میکرد. .
.
شرط #ازدواج مصطفی با همسرش این بود که اگر یک روز #ازدواج کردیم
و من خواستم به #لبنان بروم و #شهید شوم حق نداری جلوی من را بگیری.
قبل از عقدمان خواب دیدم،هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته بودم
که روی سنگ مزار نوشته شده بود «#شهید_مصطفی_احمدی_روشن»
این خواب را  برایش تعریف کردم.یک لحظه هم بعد از ازدواجمان فکر
نمیکردم که او به #شهادت نرسد.

#تولد : ۱۳۵۸\/۶\/۱۷
.
#شهادت : صبح ۴ شنبه ۱۳۹۰\/۱۰\/۲۱ بر اثر انفجار یك بمب مغناطیسی در
خودروی خود در میدان كتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل
استكبار
.
.@shahidsharmandeim