[Forwarded from عکس نگار]
(
http://modir-robot.ir/axnegar/flb1lhAAAUQ8eB/120132.jpg )
✅ بــرو ، دیگــه پسـر ِ مـن نیـستـی !! ( حتما کامل بخونید ... )
آقـا حمیـد قصه ی مـا ، ابتدا با اون چیزی کـه شمـا شنیـدیـد
خیـلی فـرق می کـرد . جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،
لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ،
خلاصه بزن بهـادری بود بـرای خودش !
یـه روز مادر ایـن آقـا
حمید، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :
بـرو دیگـه پـسر ِ مـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِ کـاراتـو
دادم ... همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ...
روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست
حمید بـود
جلوی پـای
حمید ترمز می زنـه ، ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ،
بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟!
بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این
سابقه ، راننده به
حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ...
راه می افتند به طرف جبهه ؛
بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ،
پشت وانت زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛
حمید تـا بـه خودش می یـاد
می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون؟؟؟؟!!!!!!...
حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ،
همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه :
چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!!
زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه و به
حمید می گه ،
من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم
این بچه مال عراقی هاست ، حمیـد می افته روی زانوهـاش ،
با دست می کوبـه به سرش !! .
هی مـدام گریه می کنـه ، بـا اشک و ناله به راننده ی کامیون می گه
من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ...
سید
حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ،
اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! .
می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !! شماها هم بیائیـد!!
می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم
ناموسمـون در خطـره...!
اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ...
بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ،
و دیگـه تو جبهه کسی اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت :
اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ...
و معروف شــد به سید پـا برهنـه ...
اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت دو تایی سـوار موتـور ،
هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء...
.
(عملیات خیبر-سال 62)....
فرمانده دلاور ِ لشگر اسلام ، مسئول ِ اطلاعات قرارگاه کربلا
شهیـد " سید
#حمید_میر_افضلی "
@alirezaarainezhad1377