شهید مدافع حرم حسین مشتاقی

Канал
Логотип телеграм канала شهید مدافع حرم حسین مشتاقی
@shahidmoshtaghiПродвигать
223
подписчика
شهید ولایت در خان طومان, شهیدی که روز مبعث پیامبر اکرم(ص) فدای حریم ولایت شد. تنها کانال رسمی و تحت نظارت خانواده شهید ارتباط باادمین @edvardoali
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حضور مداحان شهرستان مهدیشهر در منزل شهید حسین آقا مشتاقی و سوگواری شهادت امام حسن عسگری (ع)
@shahidmoshtaghi
🌷بسم رب الشهداء🌷

حالا که بوی عید و سبزه هایی که از مدت ها قبل سبز شده اند به مشام می رسد، انگار دلمان خیلی بیشتر می گیرد؛ از نبودن هایی که به بودنشان عادت داشتیم.

دلمان می گیرد برای آنهايى که خاك را در آغوش دارند و انگار به هر رستی و سبزه ای نزدیك ترند!

چرا كه؛

گل از نفسِ پاكِ تو بو مى گيرد
از خونِ تو لاله آبرو مى گيرد

در اين اوقات از سال جديد "شاخه گلى" هديه كنيم به ارواح مطهر شهدايى كه یاد و راهشان همیشه جاودانه است ...

"شاخه گلی به زیبایی یک فاتحه"

@shahidmoshtaghi
به آخر سال رسیده ایم
به آخرین پنجشنبه امسال بدون شما
یادمان کنید
که یاد بگیریم
تقوا را
بر آرزوی شهادت
مقدم بداریم.
#شهید_مدافع_حرم_حسین_مشتاقی
@shahidmoshtaghi
🎥در روزی که به نام قهرمانان واقعی ، مردان شجاع و سلحشور و شهدای خدایی نامیده شده برنامه زنده تلویزیونی "شهیدان ایران زمين" از شبکه یک رسانه ملی مهمان خانواده شهید مدافع حرم حسین مشتاقی از استان مازندران و شهرستان نکا بود

🎤گفتگوی با خانم صادقی مادر شهید مدافع حرم حسین مشتاقی از شهدای دلیر خانطومان سوریه

#شهید
#روز_شهید
#شهدای_مدافع_حرم
#شبکه_یک
https://www.instagram.com/reel/Cpw0XSSoujL/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@shahidmoshtaghi
Forwarded from عکس نگار
#روایت
از خاطره ها درس بگیریم
مادر حس امیدواری‌اش را از برگشتن پیکر حسینش پنهان نمی‌کند اما قاطعانه و استوار می‌گوید: «امیدوارم پیکرش برگردد. اما اگر برنگشت با خدا معامله کردیم. به خدا هدیه دادیم و آدم چیزی را که با خدا معامله کند پس نمی‌گیرد. اگر امام زمان من بگوید پسر کوچک آقا محسن را به نوکری می‌خواهم می‌فرستم.»
#پیکر_شهید
مادر اما دلش روشن است که نشانی از حسین بازمی‌گردد: «حسینم نشانه می‌فرستد که برمی‌گردد. یکی از هم‌محلی‌هایمان که سید با ایمانی است که خواب حسین آقا را دیده است. از پسرم پرسید حسین آقا شما کجایید؟ گفت: من خدمت حضرت زینب(س) هستم. سید از او می‌پرسد: تو نمی‌خواهی برگردی؟ حسین گفت: اگر ایشان شما اجازه دهند تا نیمه شعبان برمی‌گردم.

من هر سال نیمه شعبان برنامه دارم. حسین هر کجا بود دو روزه مرخصی می‌گرفت و در مراسم پابرهنه کمک می‌کرد.» #بازگشت_پیکرش
توضیح: پیکر مطهر شهید حسین مشتاقی در آستانه نیمه شعبان به وطن بازگشت و یک ماه پس از انجام مراحل شناسایی در نیمه ماه رمضان در زادگاهش به خاک سپرده شد
#شهید_حسین_مشتاقی
#شهید #شهادت #شهید_مدافع_حرم
#خانطومان #شهادت #امام_زمان_عج
@shahidmoshtaghi
💡تعریف آیت‌الله میرباقری از نخبگی ذیلِ «تولّی و تبرّی»

🔸«نُخبگیْ فقط نخبگیِ ذهنی و نخبگیِ فکری نیست؛ کسی که تعلقی دارد که آمادهٔ شهادت است، نُخبه است.
نُخبگیْ به میزان فداکاری برای دین است. در تعریف نُخبگی، ظرفیتِ روحیْ کمتر از ظرفیتِ ذهنی نیست. نُخبگی، نُخبگیِ در تعلُّق است. نُخبه کسی است که علائقش علائقِ ممتاز است و تعلقُّ بالای روحی به اسلام دارد.»

#نخبه
#استعداد_برتر
#دورهمی
#شب_نشینی
@shahidmoshtaghi
Forwarded from عکس نگار
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️                                 ▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️                                 ▪️
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️

#مختصرزندگینامه
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_مشتاقی

حسینم 2 اردیبهشت 64 به دنیا آمد که آن سال مصادف با 3 شعبان و تولد امام حسین علیه السلام بود و به همین علت ما اسمش را «حسین» گذاشتیم.
حسین از بقیه پسرهایم بازیگوش تر بود یعنی شادتر بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی هم قرار داشتیم خنده را روی لبمان می‌آورد.
یادم میاد یک روز برادر بزرگ‌ترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند: «مامان حسین سر من و دوستم را با آجر شکست.» من با تعجب پرسیدم: «چطور حسین که از شما کوچکتر است سر دو نفر شما را با هم شکست؟» حسین گفت: «می‌خواستم مارمولک بکشم، آجر را به دیوار زدم، آجر دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست.» حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود، بدون وضو نمی‌خوابید؛ صبح ها دعای عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا نمی‌خوابید، من که مادرش هستم این کارها را نمی‌کردم.»
خیلی سربه‌زیری و محجوب بود.
دلم می خواست ، بچه‌هایم از بس سر به زیر و آقا بودند، یک همسر داشته باشند که مونس‌شان باشد. سال 88 که حسین آقااز ماموریت زاهدان برگشته بود؛ گفتم: می‌خواهم برایت زن بگیرم، گفت: «شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم ولی باید چادری باشد و با شرایط پاسداری من کنار بیاید.

◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️

@shahidmoshtaghi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باید برای اینکه مُحِبِ حسین شدیم
روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم...

امیرمهدی جانِ شهید حسین مشتاقی

@shahidmoshtaghi
#مشتاق_الحسین_علیه_السلام
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است.
#حسین بود و #خادم_الحسین ...
چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ...
اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش #حسین...

همانطور که مادر شهید میگوید:
عاشق و خادم مسجد بود. تمام وقت های آزادش را در آنجا می گذراند.
به ایام محرم که نزدیک می شدیم، برای رفتن به مسجد بال درمی آورد. مسجد را آماده ایام عزا می کردند. در و دیوار آنجا را سیاه پوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیا می کرد. هیچ وقت نمی گذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشورند. یکی از آقایان می گفت: «وقتی چای و خوردم، دیگه همه ظرف ها جمع شده بود. استکانم گرفتم و رفتم آبدارخانه بشورمش ولی حسین آقا اومد، منو بغل کرد و کنار کشید. گفت تا ما هستیم، شما نباید این کارو بکنید!»
به بزرگترها احترام می گذاشت، به کوچکترها محبت می کرد.
مسجدی ها می گفتند که هرچندبار که درخواست چای می دادیم، حسین آقا با روی خوش برای ما می آورد.
خانم ها به من می گویند، ما انگار هنوز حسین آقا را می بینیم، که دریک دستش، سینی استکان هاست و در دست دیگرش کتری و از آبدارخانه بیرون می آید تا ازما پذیرایی کند.
#shahidmoshtaghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پاسخ زیبای مادر شهید مدافع حرم حسین مشتاقی به سوال مجری برنامه سیمای خانواده
#شهید_حسین_مشتاقی
#سیمای_خانواده
#شهدای_مدافع_حرم
#حضرت_زینب
@shahidmoshtaghi
‌خدایا دوباره پنجشنبه امد
روز دلتنگی و روز جدایی
خدایا محرم امد
ماه غم و عزای سرور و سالار شهیدان
ماه اسارت عمه سادات
یا زینب
چطور تحمل کردی داغ برادرها برادرزاده هاو داغ پسرها را؟
شرمنده ام و خوشحال که امسال هم حسینم در خدمت شما است
چیزی که دلت میخواست گوارایت باد حسین جان
حسین جان قول داده بودی آن سال محرم (دهصوفیان ) با هم باشیم .

حسین جان بیشتر از همیشه دوستت دارم
به قربان صورت همیشه خندانت مادر

#شهادت_هنر_مردان_خـــــداست
#شهید_حسین_مشتاقی
@shahidmoshtagh
چه جمعه‌ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض‌ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته‌ایم و دل شکسته‌ایم نه
ولی برای عده‌ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه‌ام
دوباره صبح، ظهر نه غروب شد نیامدی

@shahidmoshtaghi
Love Center
Love Center
Бот для знакомств