.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم#قربة_الی_اللهاهل ورزش بود. فوتبال، کوهنوردی، بسکتبال،
کاراته.
تو فوتبال خوش استیل و با تکنیک، یه استقلالی دو آتیشه زمان دبیرستان، عشق فرهاد مجیدی، ولی توبه کرد ازینکه دل ببندِ به چیزای به این پوچی،
تو کوهنوردی مقاوم و پایه کار، جزء برنامه ی هفتگیش بود اگه وقتش یاری میکرد. یادش بخیر شبای جمعه و کولکچال رفتنا و نورالشهدا خوابیدنا و توچال گز کردنا.
تو دبیرستان بستکبال بازی میکرد و پیگیر مسابقات N. B. A. بازیکنای لیگ آمریکا رو خوب میشناخت، تیمهاش رو هم. لس آنجلس لیکرز، گلدن استیت واریزر، اکلاهاما سیتی تاندر، شیکاگو بولز، میامی هیت...
.
.
اما
کاراته.
نوجوونیاش کنترلی کار میکرد. شیتوریو شوتوکان. با برادرش احمد. حتی مسابقات کشوری کاتا هم مقام داشت.
بعدها رو آورد به سبک آزاد. کیوکوشین
کاراته. زیر نظر شیهان آرزومند. علاقه مند بود و مشتاق. با لذت کار میکرد ولی... استیلش شوتوکانی مونده بود، مبارزاتش تلفیقی از آزاد و کنترلی میشد. مغرور بود، کم نمیاورد. اینقدر تمرین میکرد که فرم جدید رو بدنش بپذیره. فیلمای مبارزاتی فیلهو یِ برزیلی و کازومی ژاپنی رو دنبال میکرد ولی...کارهای حاج آقا علمایی و حرکاتش برای محمود حسابی جذاب بود. اینکه بپره، افت بزنه، قیچی بزنه... لابلای کیوکوشین ازین حرکات هم میزد.
میگفت:
آخرباشگاه صدام کرد و گفت وایسا اینجا میخوام یه قیچی گردن بهت بزنم. گفتم نزنی بترکونیم! گفت بابا خیالت راحت وایسا چیزی نمیشه.
میگفت:
خیالم ازش راحت بود. ایستادم. دورخیز کرد. ایستاد، یه نگاه بهم کرد، یاعلی گفت و استارت زد، پرید و پاهاش رو باز کرد.... آآآآآخ چشمم!!!
میگفت:
با پاشنه رفت تو چشمم. پخش زمین شدم، چشامُ گرفتم. اومد بالاسرم.... یه دل سیر خندیدیم.... دوباره ایستادم. پرید، زد... دوباره... دوباره... دوباره... بالاخره یاد گرفت.
.
.
.
.
.
همین دیگه تموم.
حتما باید آخرش گریه دار باشه!؟
گریه هاش مال من.
لذت دیدنش برای شما.
فقط رفیق،
منو یادت نره، همین.
#رفیق#محمود#کاراته#کیوکوشین#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها#شهیدمحمودرضابیضایی@shahid_beyzai