﷽
نام و نام خانوادگے: #محمود_رضا_بیضایے🥀
تاریخ تولد: 18/9/1360
محل تولد: تبریز📎
تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳🕊
محل شهادت: سوریه منطقه «قاسمیة»در جنوب شرقی دمشق💔
ڪپۍ مطالب با ذکرِ #صلواتبهنیتشهیدحلاݪ♥️
↰✿شرو؏ـموڹ 1397/12/6
🍃دو روز قبل تماس گرفته بود و حال بچه ها رو پرسید کمی هم شوخی و خنده و در نهایت اینکه نمی تونم تا چند روز تماس بگیرم این جمله یعنی عملیات دوباره...به شوخی گفتم بیمارستان بقیة الله دیگه جا نداره خواهشا سالم برگرد و دوباره خنده و خداحافظی تلخ...
🍃ساعت 10 صبح تماس گرفت سلام،گفتم اومدی بقیة الله که با موبایل تماس گرفتی خندید و گفت اره فقط یه خراش کوچیک نفهمیدم چطور به بیمارستان رسیدم اونجا بود که متوجه شدم ترکش خمپاره تمام استخوانهای انگشتش رو از بین برده و منظور از خراش کوچیک رو فهمیدم. روزت مبارک❤️ ✍راوی:همسر شهید #شهید_مهدی_قره_محمدی #روز_پاسدار #روز_جانباز
🛑چقدر غبطه خورده بودم به محمودرضا بخاطر پاسدار شدنش و چقدر حالش خوب شده بود از اينكه پاسدار شده بود. بارها پيش آمد كه به او گفتم:
"توى اين لباس از ما به شهادت نزديكترى؛ خوش به حالت". وقتى اين را مى گفتم مى خنديد.
🔺وقتى پاسدار شد، مثل اين بود كه به همه چيز رسيده و ديگر هيچ آرزويى در اين دنيا ندارد. محمودرضا لباس پاسدارى را با عشق پوشيد. گاهى كه افتخار مى دهد و به خوابم مى آيد توى همين لباس مى بينمش. آنطرف هم مشغول پاسدارى از انقلاب است!
🍃🌸 مثل بچه بسیجی ها زندگی میکرد. خیلی ساده. از تجملات کنار بود. نمی پذیرفت در خانه حتی مبل داشته باشد. واقعا روحیه اش اینطوری بود و این نبود که از روی تصنع باشد و بخواهد تظاهر به زهد بکند. این اواخر یکبار که با هم در حاشیه میدان آرژانتین روی چمنها نشسته بودیم و داشتیم ساندویچ میخوردیم همینطوری وسط حرفها ازش پرسیدم با حقوق پاسداری زندگی چطور میگذرد؟ محمودرضا بجای جواب سؤالم حرف دیگری زد. گفت: من راضی به گرفتن همین حقوقی هم که میگیرم نیستم. مدتی است به فکر کاری هستم که درآمد مختصری داشته باشد تا زندگی را با آن بگذرانم و پاسداریم بخاطر چرخیدن زندگی نباشد.
شلخته تر از این پاسدار ها تو زندگیم ادم ندیدم، لباساشون یا خاکیه یا خونیه وقتی هم که برمیگردن یا دست و پاشونو جا گذاشتن یا سرشونو یا هم که اصلا برنمیگردن تازگیا هم که لباساشون فقط بوی مواد ضدعفونی کننده میده روز پاسدار مبارک