دیوانه می شدم وقتی می خواند، دل پاکی داشت و اشک روان در روضه حرف های دلی میزد، قسمت هایی از مقتل را می خواند،
یادم است سیاهپوشان بود، یک روز قبل از محرم آمد روضه بخواند ، برگشت همان اول بسم الله گفت: بچه ها محرم اومد... همین یک جمله را که گفت همه زدند زیر گریه ...
دیوانه می شدم وقتی می خواند.. دل پاکی داشت و اشک روان.. در روضه حرف های دلی میزد.. قسمت هایی از مقتل را می خواند..
یادم است سیاهپوشان بود، یک روز قبل از محرم آمد روضه بخواند ، برگشت همان اول بسم الله گفت: بچه ها محرم اومد.. همین یک جمله را که گفت همه زدند زیر گریه ...
دیوانه می شدم وقتی می خواند.. دل پاکی داشت و اشک روان.. در روضه حرف های دلی میزد.. قسمت هایی از مقتل را می خواند..
یادم است سیاهپوشان بود، یک روز قبل از محرم آمد روضه بخواند ، برگشت همان اول بسم الله گفت: بچه ها محرم اومد.. همین یک جمله را که گفت همه زدند زیر گریه ...