🌹خاطرات
#سردار_جاوید_الاثر #شهید_نادر_برپور اولین فرمانده نیروهای آذربایجان در جبهه سوسنگرد
🌹سوسنگرد را به نام تبریز می خوانند
بستان را از دست دادیم و برگشتیم سوسنگرد. شرایط سختی داشتیم. جنازه های شهدا را نتوانستیم از بستان بیاوریم.
نادر برپور، احمد گلچین و سیدجلال میرنورانی رفتند طرف های دهلاویه برای شناسایی تا نیروها بعداً بروند عملیات کنند. ولی دیگر برنگشتند. نگران شدیم و تا شب صبر کردیم و شب راهی منطقه ی دهلاویه شدیم بلکه، پیدایشان کنیم. هر چه گشتیم نتیجه نگرفتیم. عاقبت پیدا نکردیم و هیچکس هم نفهمید چه بلایی سر
نادر، احمد و سیدجلال آمده است.
انگار آب شده و رفته اند توی زمین. بنا به روایتی که یکی از برادران شنیده بود رادیو آلمان نام
نادر برپور را اعلام کرده، نمی دانم خبر چقدر موثق بود. به دنبال مفقود شدن برادر
برپور، علی آقا تجلایی که از چند روز قبل به سوسنگرد آمده بود، فرماندهی سوسنگرد را برعهده گرفت.
حماسه هایی که در سوسنگرد به وسیله ی نیروهای آذربایجانی آفریده شد هنوز هم در ذهن مردم سوسنگرد مانده است. اهالی آن شهر، سوسنگرد را به نام تبریز می خوانند. علی تجلایی در سوسنگرد نقش اصلی را داشت، هم از لحاط معنوی و اطاعت از ولایت و هم از لحاظ نظامی. جوری نیروها را در سوسنگرد به کار گرفت که شهر را از سقوط حتمی نجات داد.
در طول سال های دفاع مقدس، شهری که منظم و منسجم و با حداقل نیرو و امکانات، چهار روز مقاومت کرد و سقوط نکرد سوسنگرد بود که علی تجلایی فرماندهی آن را بر عهده داشت. البته مقاومت خرمشهر 34 روز طول کشید اما در نهایت سقوط کرد.
می خواهم از یکی دیگر از شهدای عزیز یاد کنم که اولین و کم سن و سال ترین
شهید تبریز در جنگ تحمیلی است؛
شهید "علیرضا باروقی".
باروقی هم با گروهی به جبهه اعزام شد که
نادر برپور فرماندهی آن را بر عهده داشت؛ کوچکترین عضو گروه بود؛ اما پرشور و نشاط. آن روزها امکانات بسیار کم بود. می خواستیم از اهواز به بستان برویم، ماشین نبود. به زحمت اتوبوسی پیدا کرده، سوار شدیم.
هر که زود جنبید سوار شد. برای همه جا نشد و تعدادی ماندند. باروقی هم از آن هایی بود که خود را با عجله به اتوبوس رساند، جزو نفرات اولی بود که سوار شد. می خواست هر چه زودتر به منطقه ی جنگی برسد. به طرف بستان حرکت کردیم. نرسیده به بستان، اولین خمپاره دشمن کنار اتوبوس منفجر شد. زود از ماشین پیاده شدیم. دومین خمپاره افتاد درست روی اتوبوس! خمپاره ی سوم هم که منفجر شد، پیکر غرق به خون باروقی نقش زمین شد.
او اولین
شهید نیروهای آذربایجانی در جبهه به شمار میرفت. شهادتش خون بچه ها را به جوش آورد و روحیه ها مضاعف شد؛ برای جنگ رو در رو با نیروهای متجاوز بعثی لحظه شماری می کردیم... عاقبت وارد بستان شدیم...
نادر برپور با وجود ظاهری آرام، آدم با اراده ای بود. شاید اگر کسی وارد جمع پاسداران می شد، تشخیص نمی داد که
نادر، فرمانده است؛ اما از لحظه ای که به جبهه قدم گذاشت خیلی زود درایت و مدیریت خود را به نمایش گذاشت. با فرماندهان منطقه صحبت کرد، طرح داد و... و در نهایت دوم آبان 1359 اسیر شد .
#شماره_دو#راوي_همرزم_شهید 🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸#کانال_مکتب_الشهدا@maktab_o_shohada🔺🔸🔺🔸🔺🔸🔺🔸🔺🔸