شهدای مدافع حرم

#شهید_نادر_برپور
Канал
Логотип телеграм канала شهدای مدافع حرم
@shahidan_zeynabyПродвигать
87
подписчиков
16,1 тыс.
фото
1,6 тыс.
видео
149
ссылок
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🌹بیاد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری(کمیل)🌹
Forwarded from مکتب الشهدا
🕊
🕊

آن باد که آغشته به بوی نفس توست

از کوچه ما کاش گذر داشته باشد

#سردار_جاوید_الاثر
#شهید_نادر_برپور

🌹شادی روح شهید صلوات🌹

#کانال_مکتب_الشهدا
@maktab_o_shohada
Forwarded from مکتب الشهدا
🌹خاطرات #سردار_جاوید_الاثر
#شهید_نادر_برپور اولین فرمانده نیروهای آذربایجان در جبهه سوسنگرد🌹

سوسنگرد را به نام تبریز می خوانند
بستان را از دست دادیم و برگشتیم سوسنگرد. شرایط سختی داشتیم. جنازه های شهدا را نتوانستیم از بستان بیاوریم. نادر برپور، احمد گلچین و سیدجلال میرنورانی رفتند طرف های دهلاویه برای شناسایی تا نیروها بعداً بروند عملیات کنند. ولی دیگر برنگشتند. نگران شدیم و تا شب صبر کردیم و شب راهی منطقه ی دهلاویه شدیم بلکه، پیدایشان کنیم. هر چه گشتیم نتیجه نگرفتیم. عاقبت پیدا نکردیم و هیچکس هم نفهمید چه بلایی سر نادر، احمد و سیدجلال آمده است.

انگار آب شده و رفته اند توی زمین. بنا به روایتی که یکی از برادران شنیده بود رادیو آلمان نام نادر برپور را اعلام کرده، نمی دانم خبر چقدر موثق بود. به دنبال مفقود شدن برادر برپور، علی آقا تجلایی که از چند روز قبل به سوسنگرد آمده بود، فرماندهی سوسنگرد را برعهده گرفت.

حماسه هایی که در سوسنگرد به وسیله ی نیروهای آذربایجانی آفریده شد هنوز هم در ذهن مردم سوسنگرد مانده است. اهالی آن شهر، سوسنگرد را به نام تبریز می خوانند. علی تجلایی در سوسنگرد نقش اصلی را داشت، هم از لحاط معنوی و اطاعت از ولایت و هم از لحاظ نظامی. جوری نیروها را در سوسنگرد به کار گرفت که شهر را از سقوط حتمی نجات داد.

در طول سال های دفاع مقدس، شهری که منظم و منسجم و با حداقل نیرو و امکانات، چهار روز مقاومت کرد و سقوط نکرد سوسنگرد بود که علی تجلایی فرماندهی آن را بر عهده داشت. البته مقاومت خرمشهر 34 روز طول کشید اما در نهایت سقوط کرد.

می خواهم از یکی دیگر از شهدای عزیز یاد کنم که اولین و کم سن و سال ترین شهید تبریز در جنگ تحمیلی است؛ شهید "علیرضا باروقی".
باروقی هم با گروهی به جبهه اعزام شد که نادر برپور فرماندهی آن را بر عهده داشت؛ کوچکترین عضو گروه بود؛ اما پرشور و نشاط. آن روزها امکانات بسیار کم بود. می خواستیم از اهواز به بستان برویم، ماشین نبود. به زحمت اتوبوسی پیدا کرده، سوار شدیم.

هر که زود جنبید سوار شد. برای همه جا نشد و تعدادی ماندند. باروقی هم از آن هایی بود که خود را با عجله به اتوبوس رساند، جزو نفرات اولی بود که سوار شد. می خواست هر چه زودتر به منطقه ی جنگی برسد. به طرف بستان حرکت کردیم. نرسیده به بستان، اولین خمپاره دشمن کنار اتوبوس منفجر شد. زود از ماشین پیاده شدیم. دومین خمپاره افتاد درست روی اتوبوس! خمپاره ی سوم هم که منفجر شد، پیکر غرق به خون باروقی نقش زمین شد.

او اولین شهید نیروهای آذربایجانی در جبهه به شمار میرفت. شهادتش خون بچه ها را به جوش آورد و روحیه ها مضاعف شد؛ برای جنگ رو در رو با نیروهای متجاوز بعثی لحظه شماری می کردیم... عاقبت وارد بستان شدیم...

نادر برپور با وجود ظاهری آرام، آدم با اراده ای بود. شاید اگر کسی وارد جمع پاسداران می شد، تشخیص نمی داد که نادر، فرمانده است؛ اما از لحظه ای که به جبهه قدم گذاشت خیلی زود درایت و مدیریت خود را به نمایش گذاشت. با فرماندهان منطقه صحبت کرد، طرح داد و... و در نهایت دوم آبان 1359 اسیر شد .

#شماره_دو
#راوي_همرزم_شهید

🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸

#کانال_مکتب_الشهدا
@maktab_o_shohada

🔺🔸🔺🔸🔺🔸🔺🔸🔺🔸
Forwarded from مکتب الشهدا
#شهادت
گرفتنی است

به کسی می دهند که می خواهد...!

#سردار_جاوید_الاثر
#شهید_نادر_برپور
اولین فرمانده نیروهای اعزامی از تبریز

#کانال_مکتب_الشهدا
@maktab_o_shohada
Forwarded from مکتب الشهدا
🌹خاطرات #سردار_جاوید_الاثر
#شهید_نادر_برپور اولین فرمانده نیروهای آذربایجان در جبهه سوسنگرد🌹

31 شهریور سال 1359 که جنگ تحمیلی شروع شد، فرمانده سپاه تبریز «رحمان دادمان» بود که برادر رحمان صدایش می‌زدیم. آغاز جنگ همه‌ی برنامه را به هم زد و به نوعی فکرهای‌مان معطوف جبهه‌های جنگ شد. دشمن سراغ ملتی آمد بود که می‌خواست روی پای خودش بایستد و این به مزاق زورگویان روزگار خوش نمی‌آمد.

بیشتر برادران پاسدار در تب و تاب رفتن به جبهه بودند. مگر نه اینکه رسالت پاسدار اقتضا می کرد انقلاب اسلامی هر کجا تهدید شود، به آنجا بشتابند. اگر می گفتند پای پیاده بروید، می رفتیم.

چندروز از آغاز تهاجم گسترده دشمن بعثی می گذشت که خبر رفتن به جبهه در سپاه تبریز پخش شد. اجباری وجود نداشت و رفتن داوطلبانه بود. نمی توانستم بی تفاوت از کنار این ماموریت بگذرم و نگذشتم؛ اسمم رفت توی لیست اعزامی ها. به همین راحتی!..


این اعزام، اولین اعزام از آذربایجان شرقی ـ عمدتاً تبریز ـ به سوی جبهه های جنگ بود و بیشتر نیروهای زبده و شناخته شده ی سپاه می رفتند. جوان بودیم و پرشور و نشاط. سرمان درد می کرد برای ماموریت های سخت و خطرناک؛ روزهای پر مخاطره ی انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشته بودیم و بعد هم حوادث پس از پیروزی انقلاب و کردستان و ... و حالا هم جنگ در خوزستان ما را به سوی خود فرا می خواند و شاید هیچ کدام فکر نمی کردیم این اعزام ها مکرر خواهد شد و برای چون من اولین و آخرین اعزام!

بیشتر کسانی در این اعزام می رفتند که جنگ در کردستان را تجربه کرده بودند و تعداد محدودی هم بودند که گذرشان به افغانستان و فلسطین هم افتاده بود.

سرانجام روز رفتن فرا رسید. نیروهای اعزامی درست یک هفته بعد از آغاز جنگ در عملیات سپاه تبریز جمع شده بودند. برادر رحمان بعد از چند کلمه صحبت، نادر برپور را فرمانده نیروهای اعزامی معرفی کرد و من هم شدم معاون او. نادر جسور بود و سر نترسی داشت. در عین حال آرام و خونگرم. چهره ای شناخته شده و دوست داشتنی در میان سپاه پاسداران تبریز. کنار او جنگیدن برای ما افتخار بود. حالا بماند که من جانشین نادر شده بودم.

رفتن ما به جبهه (به جهت اینکه اولین گروه بودیم) در تبریز مثل توپ صدا کرده بود و روز اعزام همه برای بدرقه، آمده بودند. هم خانواده ها، هم پاسداران، هم دوستان و آشنایان.

سرانجام اتوبوس حامل نیروهای اعزامی (که ما بودیم) میان سلام و صلوات حرکت کرد. تعدادمان زیاد بود و گذشت روزگار و البته تحمل اردوگاه های مخوف و جهنمی رژیم بعثی عراق (آن هم ده سال ناقابل!) گرد فراموشی بر خیلی چیزها نشانده؛ با این حال، نام تعدادی از برادران پاسداری که باهم اعزام شدیم، یادم مانده؛ حسن هدایی، کریم خطیبی، مختار نهاله، احمد گلچین، اکبر پوربقال، مجید، ایوب رعیت پور، نادر صداف مارالانی، محمدرضا چمیدیفر، حسن باروقی، عملهزاده، سید فاطمی، و علیرضا جبلی. بقیه یادم نیستند .

#راوي_همرزم_شهید

#شماره_يك

🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸

#کانال_مکتب_الشهدا
@maktab_o_shohada

🔺🔸🔺🔸🔺🔸🔺🔸🔺🔸
Forwarded from مکتب الشهدا
سلام ما بہ لبخند شهیدان
بہ ذڪر روی سربند شهیدان

سلام ما بہ گمنامانِ لشڪر
بہ تسبیحات یا زهراے معبر

همان‌هایے ڪہ عمرے نذر ڪردند
اگر رفتند دیگر برنگردند

#سردار_جاوید_الاثر
#شهید_نادر_برپور
Forwarded from مکتب الشهدا
سلام ما بہ لبخند شهیدان
بہ ذڪر روی سربند شهیدان

سلام ما بہ گمنامانِ لشڪر
بہ تسبیحات یا زهراے معبر

همان‌هایے ڪہ عمرے نذر ڪردند
اگر رفتند دیگر برنگردند

#سردار_جاوید_الاثر
#شهید_نادر_برپور