خاطرات_شهدا
🌷💠 به روایت همسر
شهید🌷یکی از دوستانش گفت من
#شهادت مرتضی را دیدهام و حتی بخشی از
#اعضای_بدن مرتضی را در چفیهای جمع کردم
😢 و...
🌷هرکس روایتی از شهادت
مرتضی داشت،
⚡️اما واقعیت آن است که هنوز هیچیک از آن حرفها من را
#آرام نکرده. با این حال زیبایی روایتها،
#خاطرات همزمانش از او بود.
🌷یکی دیگر از دوستانش میگفت
#دستش که زخمی شد، دستکشی پوشید تا روحیه نیروهایش از دیدن مجروحیت
💔 او کم نشود و با همان دستها کارش را ادامه میداد.
🌷میگفتند بعد از شهادتِ
🕊 نیروهایش بهم میریخت و همیشه میگفت «پدر و مادرهایشان این بچهها را به من
#سپردهاند. من نمیتوانم جواب آنها را بدهم
😔!» مخصوصاً بعد از شهادت «
#شهیدمجیدقربانخانی» که تک پسر خانواده بود.
🌷برای منی که هیچگاه حتی در تصوراتم
💭 هم به نداشتن «
مرتضی» فکر نمیکردم،
#شهادتش بسیار سخت بود
😭.
مرتضی تمام دلخوشی و داشته زندگی من بود.
⚡️اما، اکنون آرامم و راضی.
🌷من از شهادت
#مرتضی خوشحالم. خوشحالم که حتی اگر نیست، در راه هدف
🎯 و خاندانی او را دادهایم که تمام عالم آرزوی
#فدایی شدن برای آنها را دارند. قطعاً
مرتضی در هر دو دنیا دست ما را خواهد گرفت
😊. جای
مرتضی خالی است، اما من و
#دخترانم به داشتن «مرتضای
شهید» افتخار میکنیم
👌.
🌷 خیلی به او وابسته بودم
💞. با اینکه اغلب اوقات
#تنها بودیم و به ناچار کارهایم را خودم انجام میدادم، اما اینها از وابستگی من به او کم نکرده بود
🚫! شاید همیشه امید این را داشتم که روزی همه این سختیها تمام میشود و ما هم زندگی آرامی خواهیم داشت... 12 روز بعد از رفتنش به
#شهادت رسید، 21 دی ماه!
#شهید_مرتضی_کریمی_شالی@shahidan_zeynaby