شهدای مدافع حرم

#اشک
Канал
Логотип телеграм канала شهدای مدافع حرم
@shahidan_zeynabyПродвигать
87
подписчиков
16,1 тыс.
фото
1,6 тыс.
видео
149
ссылок
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🌹بیاد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری(کمیل)🌹
#اشک_بر_سیدالشهداء(ع)

#آیه_الله_بهجت(ره):

«فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمی خرند،#اشک بر سیدالشهداء علیه السلام را مثل دُرّی برایش نقد می کنند.»


@shahidan_zeynaby
🍃و زمانی که همه ی وجودت را#عشق او فرا میگیرد ؛ دیگر چیزی تحت فرمان تو نیست و تمامِ تمامت را وقفش میکنی.
همان زمانی که رضای او برایت میشود همه چیز و تو جان میشوی برایش.

🍃آن چشم ها...
همان هایی که سحر ها با مژه هایش در خانه ی#خدا را جارو میزد و هر چه که پاک تر میشد بارانی تر میشد.چشم هایی که خدا ماهرانه خلق کرده بود و عشق به حسینش را از همان اول در آن ها نهاد

🍃گویا تو همان#بنده ای هستی که خدا تمام وقتش را صرف خلق کردنش نمود و در اخر مَلِکی را به زمین فرستاد تا با نگاهش رنگ ببخشد#زندگی ظلمت زده ی ما زمینیان را

🍃#فرمانده ؛سردار خیبر ؛ میدانیم گرد #گناه چشم هایمان را از دیدن شما محروم کرده اما شما را به همان#اشک های سحرگاهیتان ؛ دل هایمان را حسینی کنید🕊

نویسنده: #اسماء_همت

🌸به مناسب سالروز شهادت
#شهید #محمدابراهیم_همت

📅تاریخ تولد : ۱٢ فرودین ۱٣٣۴
📅تاریخ شهادت : ۱٧ اسفند ۱٣۶٢

🥀مزار شهید : شهر رضا _درجوار امام زاده شاهرضا
🌸♻️🌸♻️🌸♻️🌸♻️🌸

👈 📖صفحه دوم 🍀

🌿 واقعه شهادٺ جانـــسوز
حضــــرت رقیـــــــــه (س)👇

🌿از درون خرابه‌های شام، صدای #گریه های کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای #رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و #سراغ پدرش را می‌گرفت. #انگار که خواب پدرش را دیده بود. #یزید ملعون دستور داد #سر مطهر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین(ع) باز هم به هم رسیدند، اتفاق #جانسوزی افتاد.

🌿این بار، پدر در سوگ رقیه نشست

🌿زبان حال راس مطهر امام (ع)
#چقدر بی‌تابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دست‌های کوچکت در امتداد #نیایش عمه، تنها از خدا #آمدن بابا را طلب نکرد؟ #اینک آمده‌ام در ضیافت شبانه‌ات و در آرامش خرابه‌ات. #کوچک دلشکسته‌ام! پیش‌تر نیز با تو بودم و می‌دیدمت. #شعله بر دامان و سوخته‌تر از خیمه آه می‌کشیدی و در آمیزه #خار و #تاول، #آبله و #اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی می‌سپردی.

🌷گروه مثڸ شهیداڹ🌷

🍃 ۲ 🍃

@shahidan_zeynaby
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹#سلاح_مومن در جهاد اکبر، #اشک به #درگاه_خدا است🔹

🌷#شهیدسیدمرتضی #آوینی:

"اگر سلاح مومن در جهاد اصغر، تیغ دو دم است و تیر و تفنگ،
سلاح او در جهاد اکبر اشک و آه و ناله به درگاه خداست.
اگر راستش را بخواهی، آن قدرتی که پشت شیطان را می‌شکند و آمریکا را از ذروه(بلندی) دروغین قدرت به زیر می‌کشد این گریه‌هاست."


@shahidan_zeynaby
🔳🔷🔳🔷🔳🔷🔳🔷🔳

زینب(س) #درنگ کوتاهی کردند و آنگاه چونان آذرخشی که در شب تار فرود آید و بدرخشد، بر قلب های تاریک و جان های خفته فریاد کشیدند که:👇

«ای مردم کوفه، ای مردمان حیله گر و خیانت کار !
#گریه می کنید ؟؟

#اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد.

همانا کار شما مانند آن #زنی است که رشته ی خود را پس از محکم بافتن، یکی یکی از هم می گسست، شما نیز #سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله ی #فریب و #تقلب ساخته اید.


🔸صفحه 2 🔸

@shahidan_zeynaby
یا رادَّ مٰا قَدْ فاتَ...

#عمرهای به سر آمده،
#روز های گذشته،
#خون ‌های ریخته،
#عشق‌ های گمشده،
#آبرو های رفته،
#اشک ‌های چکیده،
و آب ‌های از جوی رفته را
فقط #تو باز می‌گردانے !

@shahidan_zeynaby
آی شهدا...
#نوکرتون که بودم...🍃😞

دیگر توان ماندن نیست!
این روزها #اشک امان نمی دهد!😭
دل #بی_قرار تر از همیشه می تپد!
و َفَس به سختی بالا می آید...

هوای #شهادت در جان مان افتاده...
آی شهدا...
به رسم #نوکری...
به #جان بی توان...
به #اشک بی امان...
به #دل بی قرار...
به #نفس های به شمارش افتاده...
#دریابید...

دعایم کن...
وقتی می گویم:
دعایم کن!
یعنی دیگر کاری از دست #خودم برای خودم بر نمی آید...

من به #شهادت محتاج ترم تا #زندگی!
پس؛
برایم در این روز ها #شهادت بخواه...
فقط شهادت...


@shahidan_zeynaby
‍ ‍ دل نوشته ای با شهدا 🌹

از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...
😔😔😔💐💐

@shahidan_zeynaby
آی شهدا...
نوکرتون که بودم...

دیگر توان ماندن نیست!💔
این روزها #اشک امان نمی دهد!
دل #بی_قرار تر از همیشه می تپد!
و َفَس به سختی بالا می آید...

هوای شهادت در جان مان افتاده...

آی شهدا...
به رسم نوکری...
به جان بی توان...
به اشک بی امان...
به دل بی قرار...
به نفس های به شمارش افتاده...
دریابید...

دعایم کن...
وقتی می گویم:
دعایم کن!
یعنی دیگر کاری از دست #خودم برای خودم بر نمی آید...

من به #شهادت محتاج ترم تا #زندگی!
پس؛
برایم در این شب ها #شهادت بخواه...
فقط شهادت...


@shahidan_zeynaby
#بسیارجالب_وقشنگــــ👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈یکی از #شهـــــــدا.....
که داخل یک #سنــگر نشسته بود
و ظاهرا تیر یا ترکش به او اصابت کرده
و #شهید شده بود را یافتیم....🌷
خواستیم بدنش را داخل یک کیسه بگذاریم و جمع کنیم که #انگشتـــر💍 و انگشت وسط دست راست او نظرمان را جلب کرد. از آن جالب تر اینکه تمام بدن کاملا #اسکلت شده بود ولی آن انگشت سالم و گوشتی مانده بود.😭🌹 خاک های روی #عقیق انگشتر را که پاک کردیم، #اشک همه مان درآمد😭. روی آن نوشته شده بود: « #حسین_جانم»❤️


@shahidan_zeynaby
#خاطرات_شهدا🌷
#شهیدی_که_چیزی_از_پیکرش_باقۍنماند_جز_دست

🍃🌹قبرها را حفر می کند و #اشک میریزد.
جوانانی که دورش حلقه زدند، با اشکهای او اشک میریزند.
در این جوان چه میگذرد که اینطور اشک ریزان قبرهایی را می کند که قرار است پنج #شهید_گمنام در آن به امانت سپرده بشوند؟؟

🍃🌹اینجا فرهنگسرای #ولا، #میدان_نماز است.
روضه #عباس_علیه_السلام میخواند ویکی یکی شهدا را داخل قبر میگذارد...
این جوان غوغایی به پاکرده است که نگو و نپرس!
چند سال بعد هر #جمعه موکتهایی بر دوشش میگذارد و کنار #مقبره این شهدا پهن میکند.

🍃🌹بلندگوها را در محوطه میگذارد.
نجوای #آل_یاسین خواندنش که همه جا پر میشود، گریه #مادران را امان نمیدهد، دیگر میدانند حال وهوای صبح های جمعه ی #میدان_نماز دیدنی است...

یک روز #صدایش میکنند و میپرسد؛ "داستان این صبح های جمعه و بی قراری های تو چیست مادر؟!"

🍃🌹چشم در چشم مادر میدوزد و میگوید؛ میخواهم این پنج شهید گمنام را از غربت روزگار دربیاورم تا اگر روزی #شهید شدم،در شهر خودم غریب نباشم

#شهید_مدافع_حرم
#شهید_علی_امرایی🌷


@shahidan_zeynaby
#اشک راهکار رسیدن به شهادت ...

وقتی تو هیات گریه میکرد به پهنای صورت اشک می ریخت وجنس گریه هاش خیلی بابقیه متفاوت بود

#شهیداحمداعطایی

🌹کانال شهدای مدافع حرم🌹

@shahid_sadegh_akbari