#خاطرهایازخواهرشهیدصابریزمانی که تروریست های تکفیری
مزار
#حجر_بن_عدی رو تخریب کردن مهدی تصمیمش برا رفتن به سوریه رو علنی کرد.
واقعا نگران حریم
#اهل_بیت بود و نمیتونست آروم بگیره.
هر روز بحث رفتن رو مطرح میکرد و همون طور که هر مادری جونش به جون بچه ش بنده مامان ماهم اوایل
#مخالفت میکردن و بهانه میاوردن.
مهدی از مامان وقتی
سر #سجاده بود تو آشپزخونه بود یاهرحالت دیگه ای درخواست میکرد که برام دعا کن.
از خدا بخواه به اون چیزی که میخوام برسم و مامان هم از ته دل براش دعا میکردن. نگو چیزی که
#مهدی میخواسته رضایت مامان بوده که با دعای خود مامان به دستش آورد.
اصلا این اواخر وقتی اراده و عزم مهدی رو دیدیم برا رفتن و اینکه با
#اعتقاد و ایمان این تصمیم رو گرفته بود دیگه دلیلی برا مخالفت نمیدیدم، مگر
#بهانه_هایی که دل میگرفت!!!
از خیلی قبل از رفتن تو تدارک کارهای اعزامش بود شب قبل رفتن بهمون گفت که فردا اعزام میشم.
#یا_علی_اکبر_لیلا#فاطمیون #سرمیدهیمسنگرنمیدهیم.
@shahid_saberi