#یا_شهزاه_علی_اکبر_ع#به_یاد_توتا سومین سالروز شهادتت
۳ روز مانده تا
#شهادتخیلی دوس داشت که بابچه های هیات
#اربعین بیاد
#کربلااما قسمتش نشد ... .
خانوم
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها چیزه دیگه ای براش نوشته بود .
از کربلا که برگشتیم، چند روز بعد اوایل ماه ربیع الاول بود که یه سر اومده بود تا خداحافظی کنه..
ایندفعه که دیدمش با دفعات قبل خیلی فرق داشت
چهره ی نورانی و لحن صحبت تازه و ...
تو بین حرفاش یکی در میون از
#رهبر حرف میزد...
همش لفظ
#امام رو بکار میبرد .
میگفت: امام گه هست ما تو میدون جنگ دلمون گرمه..
تا حالا اینجور ندیده بودمش..
یکی از بچه ها میگفت: بهش گفتم مهدی جون،
وقتی اونجا هستی دلت برای خانواده و هیات و یزدانشهر تنگ نمیشه.
مهدی گفت: حاجی چی میگی..!!؟
بعدا از این همه سالی که اینجا بودم و زندگی کردم وقتی برمیگردم قم، اصلا احساس راحتی نمیکنم .
اینجا خیلی برام "غریبه"ست...
غلامحسین
@Shahid_saberi