بسمـ رب شهدا والصدیقین
بعد
از شهادت حسرت به دل موندم که به خوابم بیاد.
بالاخره اومد.
نزدیکای صبح بود.
خواب دیدم که پشت یه میز وایستادم و شخصی نشسته و به امور دانشجویی رسیدگی میکنه.
کارت دانشجوییمو میخواستم که ناگهان صدایی شنیدم که به من گفت برای منم کارت میگیری؟
رومو برگردوندم و
#محمدرضا رو دیدم.
لباس سفیدی تنش بود و انگار قدش بلند تر شده بود.
تو خواب میدونستم
شهید شده.
گفتم تو جون بخواه.
بغلش کردم.
محکم گرفتمش و شروع کردم به گریه کردن و حرف زدن.
پرسیدم منو شفاعت میکنی؟
لبخندی زد و گفت این حرفا چیه،معلومه.
مطمئن باش.
این بار محکم تر بغلش کردم و گریه هام بیشتر شد.
#نقل_از_دوست_شهید🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹کانال رسمی شهیدکمیل صفری تبار
@shahid_komeyl_safaritabar👆👆👆👆👆👆👆👆👆