🌹بسم رب الشهدا
🌹اردیبهشت ۹۴
#مصطفی مجروح در بیمارستان بود.
😔 قبل از ظهر بود و وقت
#ملاقات نبود ، نمی تونستم تا ساعت ۱۴
صبر کنم،
رفتم داخل اتاقش دیدم مصطفی داره میره ملاقات#همرزماش،
💐 گفتم کجا میری عزیزم ؟
💕 گفت : مامان تو اون بخش
#مجروح اوردن می خوام برم پیششون ،
گفتم با این وضعیتی که داری ،بذار همراهت بیام ،
گفت،
#اذیت میشی ،
💕احساس کردم راحت نیست ،
با هم همراه شدیم تا دم در همراهیش کردم و دم در ایستادم تا بیاد بیرون ، بعد با هم برگشتیم.
🌹از اینکه می توانست بره ملاقات
#مجروحین خداروشکر می کرد،
🙏 وقتی می گفتم باید استراحت کنی
😔می گفت : مامان نمی دونی وقتی میرم بهشون سر میزنم چقدر
#خوشحال میشن ، چون اینجا
#غریب هستند و کسی رو ندارند .
👏🌹 انقدر بهشون
#محبت می کرد که موقع ترخیص اشک تو چشمانشون جمع میشد..
🌺🌺🌺🌺🌺🌺#شهید_مصطفی_صدرزاده@shahdanzende