🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

#شهید_عباس_بابایی
Канал
Логотип телеграм канала 🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹
@shahdanzendeПродвигать
77
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,93 тыс.
видео
4,02 тыс.
ссылок
#حجاب_شهادت_مطیع_ولایت اینها را فراموش نکنیم ،همیشه در حال #جهادیم و راه #شهادت باز است. وای اگر از این قافله عقب بمانیم 😔 . تبادلات: @E57l64 لطفا اگر بخاطر شهدا عضو کانال میشید پس لفت ندید شهداارزشمندند بمون باشهدا رفیق شو رفیق❤❤
#سرلشکر_شهید_عباس_بابایی :

مکه من این مرز بوم است.
مکه من آب های گرم خلیج فارس و کشتی هایی است که باید سالم از آن عبور کنند.
تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل میتوانم خودم را راضی کنم.

📎پ ن :
اسماعیل نیروی هوایی ؛
خلبانی ڪہ در روز عید قربان
دنیا را برای خدایی شدن ذبح کرد

#رفیق_شهیدم❤️
#شهید_عباس_بابایی
#شهید_عید_قربان🌷


ว໐iภ ↬ @shahdanzende🕊🕊
نمی‌خواهد شما خودتان را برای انقلاب فدا کنید
انقلاب راه خودش را می‌رود.
شما خودتان را بسازید و اصلاح کنید..

#شهید_عباس‌_بابایی


@shahdanzende🕊
#سرلشکر_شهید_عباس_بابایی :

مکه من این مرز بوم است.
مکه من آب های گرم خلیج فارس و کشتی هایی است که باید سالم از آن عبور کنند.
تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل میتوانم خودم را راضی کنم.

📎پ ن :
اسماعیل نیروی هوایی ؛
خلبانی ڪہ در روز عید قربان
دنیا را برای خدایی شدن ذبح کرد

#رفیق_شهیدم❤️
#شهید_عباس_بابایی
#شهید_عید_قربان🌷


ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃

#خاطرات_شهدا

در طول مدتی كه من با عباس در
آمریكا هم اتاق بودم، همه تفریح
عباس در آمریكا در سه چیز خلاصه
می شد :
ورزش، عكاسی، و دیدن مناظر طبیعی.

او همیشه روزانه دو وعده غذا
می خورد ، صبحانه و شام.

هیچ وقت ندیدم كه ظهرها ناهار بخورد
من فكر كنم عباس از این عمل ، دو هدف
را دنبال می كرد ؛ یكی خودسازی و تزكیه
نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و
فرستادن پول برای دوستانش كه بیشتر
در جاهای دوردست كشور بودند.

بعضی وقت ها عباس همراه شام، نه
نوشابه می خورد ؛ اما نه نوشابه هایی
مثل پپسی و .... كه در آن زمان
موجود بود ؛
بلكه او همیشه فانتای پرتقالی می خورد.

چند بار به او گفتم كه برای من پپسی
بگیرد ، ولی دوباره می دیدم كه
فانتا خریده است .
یك بار به او اعتراض كردم كه چرا پپسی
نمی خری ؟ مگر چه فرقی می كند و از
نظر قیمت كه با فانتا تفاوتی ندارد ،
آرام و متین گفت :
« حالا نمی شود شما فانتا بخورید؟»
گفتم:« خب ، عباس جان برای چه ؟»

سرانجام با اصرار من آهسته گفت :
« كارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست؛
به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را
تحریم كرده اند .»
به او خیره شدم و دانستم كه او تا چه
حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار
است و در دل به عمق نگرش او به
مسایل ، آفرین گفتم .

راوی: خلبان امیر اكبر صیادبورانی
#شهید_عباس_بابایی
#سالروز_ولادت🌷


ว໐iภ ↬ @shahdanzende🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃

#خاطرات_شهدا

در طول مدتی كه من با عباس در
آمریكا هم اتاق بودم، همه تفریح
عباس در آمریكا در سه چیز خلاصه
می شد :
ورزش، عكاسی، و دیدن مناظر طبیعی.

او همیشه روزانه دو وعده غذا
می خورد ، صبحانه و شام.

هیچ وقت ندیدم كه ظهرها ناهار بخورد
من فكر كنم عباس از این عمل ، دو هدف
را دنبال می كرد ؛ یكی خودسازی و تزكیه
نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و
فرستادن پول برای دوستانش كه بیشتر
در جاهای دوردست كشور بودند.

بعضی وقت ها عباس همراه شام، نه
نوشابه می خورد ؛ اما نه نوشابه هایی
مثل پپسی و .... كه در آن زمان
موجود بود ؛
بلكه او همیشه فانتای پرتقالی می خورد.

چند بار به او گفتم كه برای من پپسی
بگیرد ، ولی دوباره می دیدم كه
فانتا خریده است .
یك بار به او اعتراض كردم كه چرا پپسی
نمی خری ؟ مگر چه فرقی می كند و از
نظر قیمت كه با فانتا تفاوتی ندارد ،
آرام و متین گفت :
« حالا نمی شود شما فانتا بخورید؟»
گفتم:« خب ، عباس جان برای چه ؟»

سرانجام با اصرار من آهسته گفت :
« كارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست؛
به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را
تحریم كرده اند .»
به او خیره شدم و دانستم كه او تا چه
حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار
است و در دل به عمق نگرش او به
مسایل ، آفرین گفتم .

راوی: خلبان امیر اكبر صیادبورانی
#شهید_عباس_بابایی🌷


ว໐iภ ↬ @shahdanzende🕊🕊
پنجمین روز شهادت «عباس» بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم می‌کوبد.
جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای روشن دلی است.
پدرم آمد و گفت: «بفرمایید»
مرد نابینا گفت: «عباس شهید شده؟»
گفتیم: «بله»
گفت: «من کسی را ندارم، من یک هفته‌ای است که حمام نرفتم، این شهید من را هر هفته روز‌های جمعه کول می‌کرد و به حمام می‌برد و لباس‌هایم را نیز می‌شست و بدون چشم داشت می‌رفت».

#شهید_عباس_بابایی

@shahdanzende
هویت شهـید...پلاک وی نیستــ
هویتــ شهید.. #خون_جاری بر پیشانی اوستـــ
که تقدیـر آن در عهد الست
بر پیشانی او مےدرخشد..
@shahdanzende
#شهید_عباس_بابایی
#سالرزو_شهادت🌷
جملاتی زیبا و پند آموز از شهید عباس بابایی:

فرزندم هرچقدر می توانی درس بخوان، درس بخوان، درس بخوان.

🌺خوب فکر کن، به مردم کمک کن، کمک کن.

🌷خوب قضاوت کن، همیشه از خدا کمک بخواه، حتماً نماز بخون، راه خدا را هرگز فراموش نکن...

🌹کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود.

#شهید_عباس_بابایی
#کـــانال_رفتند_تا_بمانــــیم
🆔 @shahdanzende
❤️...عاشقانه های شهدا...❤️

در مورد مرگ و قيامت و آخرت زياد حرف ميزديم...
ولی تا حالا یهویی اينجوری...
همچين سوالی ازم نپرسيده بود:
"اگه يه روز تابوتمو ببينی چیکار ميکنی ملیحه...؟" گفتم:"عباس تو را خدا از اين حرفا نزن…
عوض اينکه دو نفری نشستيم...💕
يه چيز خوب بگی.......


حرفمو قطع کرد و گفت:"جدی ميگم ملیحه..."
دست زد رو شونَم و گفت:
"تو بايد مرررد باشی...! من زودتر از اينا باید ميرفتم ولی...
چون تو تحمّلشو نداشتی...
خدا منو نبرد...
احساس ميکنم ديگه وقتشه...
گفتم:"يعنی چیییی...؟
معنی این حرفا چیه عباااس...
يعنی واقعاً ميخوای دل بکنییی...؟!💔"
گفت:"آره…"
گيج بودم...
نبايد قبول ميکردم... گفتم:"عباس...
خودت اگه جای من بودی...
شنيدن اين حرفا واست راحت بود...؟💔"
ميگفت:
"هر بار که از خونه ميرم بيرون و...
باهام خداحافظی که ميکنی...
به اين فکر کن که شايد دیگه همو نديديم...💔"
تحمل پذیرفتن این یه مورد خیییلی سخت بود...💔
میدونستم هر جور شده با استدلالاش مجابم میکنه...
قربون صَدَقَم ميره و منو ميخندونه...💕
ولی اين بار خنده به لبهام نمی اومد...💔
از خدا خواسته بود...
اول به من صبر بده...
بعد شهادت به خودش...
گاهی وقتا نگاش که ميکردم،ميلرزيدم...!
انگار ابهتش…
يه چيزي تو وجودش میترسوند منو...
يه بار اینو بهش گفتم...
لنگه دمپايی برداشت و کوبید تو کله ش...!
رو زمين غلت زد و گفت:
"مگه من کی ام که اينجوری میگی ملیحههه...؟!
همه مون از خاکیم و دوباره خاک ميشیم..."
میگفت:
"تابوتمو که دیدی گریه و زاری نکن...💔"
#شهید_عباس_بابایی
#حکایت_همچنان_باقیست...

@shahdanzende
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀

#شهید_هفته
#شهید-عباس بابایی

🌹ویژگی های اخلاقی🌹

گریستن در سحرگاهان ...

🍀سرهنگ خلیل صراف، یکی از هم رزمان شهید بابایی، در ضمن بیان خاطراتی از ایشان می گوید:

“بنده به عنوان مسؤول حفاظت قرارگاهْ رعدْ به نگهبانان دستور داده بودم تا شب ها پس از خاموشی، برای ورود و خروج به قرارگاه ایست شبانه بدهند. یکی از شب ها نگهبانی سراسیمه مرا از خواب بیدار کرد و گفت:
در ضلع جنوبی قرارگاه، شخصی هست که فکر می کنم برایش مشکلی پیش آمده. پرسیدم: مگر چه کار می کند؟ گفت:
او خودش را روی خاک ها انداخته و پیوسته گریه می کند. من بی درنگ لباس پوشیدم و به همراه آن سرباز به طرف محلی که نشان داده بود، رفتیم. صدا به نظر آشنا بود. نزدیک تر که رفتم، او را شناختم؛ تیمسار بابایی فرمانده قرارگاه بود. آری، او در دلِ شب آن چنان غرق در مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بود که هیچ توجهی به اطراف خویش نداشت”.

🍀فلسفه لباس ساده

یکی از هم رزمان شهید بابایی می گوید:

“از زمان دانشجویی، نوع لباس پوشیدن عباس بابایی که همیشه ساده و بی پیرایه بود، برای من شگفتی داشت و همواره در جست و جوی پاسخی مناسب برای آن بودم.
سرانجام روزی در این باره از او سؤال کردم. او پس از مکثی کوتاه گفت: انسان باید غرور و خودپسندی های خود را از میان بردارد و نفسش را تنبیه کند و از هر چیزی که او را به رفاه و آسایش مُضر می کشاند و عادت می دهد، پرهیز کند تا نفسش پاک شود.
هم چنین تزکیه و سرکوبی هوای نفس، موجب خواهد شد تا انسان برای کارهای سخت تر و بالاتر، آمادگی پیدا کند”.
Channel: ➡️ @shahdanzende ⬅️