🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

#شهدای
Канал
Логотип телеграм канала 🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹
@shahdanzendeПродвигать
77
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,93 тыс.
видео
4,02 тыс.
ссылок
#حجاب_شهادت_مطیع_ولایت اینها را فراموش نکنیم ،همیشه در حال #جهادیم و راه #شهادت باز است. وای اگر از این قافله عقب بمانیم 😔 . تبادلات: @E57l64 لطفا اگر بخاطر شهدا عضو کانال میشید پس لفت ندید شهداارزشمندند بمون باشهدا رفیق شو رفیق❤❤
#خاطرات_شهید

●همیشه می گفت، نکند جنگ تمام شود و ما جز خانواده شهدا نباشیم. اصلاً زشت است که خانواده ما یک شهید نداشته باشد. آنقدر چهره اش نور داشت که گاهی در نور چهره اش غرق می شدم. مدتی بود که می خواستم حرفی به خیرالله بزنم و چیزی از او بخواهم اما نمی توانستم. روزی با ماشین از یکی جاده های مرودشت عبور می کردیم، صحبت های ما از جنگ بود و شهدا. دل به دریا زدم و به خیرالله گفتم: «خیرالله می دانم که تو شهید می شوی، دوست دارم مرا نصیحتی کنی که همیشه از شما برایم یادگار بماند.»

●خندید و گفت: «خدا از زبانت بشنود که من شهید شوم. اما نصیحت: اول نمازت راترک نکن، اگر نمازت را بخوانی خود به خود تمام اعمالت درست می شود دوم در انتخاب دوست خیلی دقت کن!»
آخرین روزهای جنگ بود، تیرماه سال 67 که در جزیره مجنون، پس از سال ها جهاد به آرزویش رسید...


#شهیدخیرالله_الطافی🌷
#شهدای_فارس

●سمت: فرمانده گردان
●شهادت:۱۳۶۷/۴/۴
●محل شهادت: جزیره مجنون

j๑ïท ➺ @shahdanzende🕊🕊
#خاطرات_شهید

حج سال 66 بود. مراسم برأت از مشریکن. وهابی ها به حجاج حمله کرده و با هر چه می شد زوار رامی زدند، به خصوص شرطه ها که با گلوله زوار را به خاک و خون می کشیدند. حاج محمد مثل شب و روزهای عملیات سر از پا نمی شناخت. جلوتر از همه، با چوب و سنگ جلو مهاجمان ایستاده بود.
در آن آشفته بازار دیدم حاج محمد در حالی که یک پرچم آمریکا در دستش بود به سمتم می دود. با هیجان گفت: کاکو جلیل بیا بریم رو پشت بام آن پارکینگ!
گفتم: می خواهی چی کاری کنی؟
گفت: می خواهم این پرچم را آنجا آتش بزنم.
گفتم: من تو کمرم تیره، جون ندارم بیام بالا، برو مرتضی روزی طلب را پیدا کن. به هر ترتیب در میان آن گلوله ها دوید و رفت. روز بعد روزنامه معروف عربستان در صفحه اولش عکس حاج محمد را چاپ کرده بود که بالای یک بام در حال آتش زدن پرچم آمریکا بود.

📚از مجموعه داستان های سرزمین مادری
برشی از کتاب لبخند کبود

#شهیدحاج_محمدابراهیمی🌷
#شهدای_فارس


ว໐iภ ↬ @shahdanzende🕊🕊
به یاد دختران شهدا 
از شهادت پدرانتان

آرامش سهم ِما می شود

اما...  سهم شما ...
چه تقسیم عادلانه ای !!!

📎پ ن: از طرف ملت ایران روز دختران حاج قاسم مبارک🌸🍃


#نازدانه_های
#شهدای_مدافع_حرم 
#روز_دختر🌷


ว໐iภ ↬@shahdanzende 🕊🕊
این روزها
عجیب نیازمند
نگاه هایتان شده ایم!
نگاه از قابــــ چشم
مردانے ڪہ #چشم_هایشان خدا را منعڪس مے ڪند..

📎پ ن: ۱۶ اردیبهشت
یادی کنیم از ۱۶ علی اکبر کربلای خانطومان که ۱۳ نفر از این عزیزان در چنین روزی در سال ۹۵، فدایی عمه سادات شدند.🌷

#شهدای_خانطومان🌷


ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ڪلیپ

به یاد #شهید_راضیه_کشاورز

شهادت خواستنی است؛ دادنی نیست.
بخوای
راست بگی
راست بخوای
می‌ری ... آنی می‌ری ...


#شهدای_حسینیه_رهپویان_وصال
#شب_شهادت
#شهدای_فارس


ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
۱۴ فروردین بود که شیربچه های لشکر ۲۵ کربلا‌ بار سفر بستند و به سمت سوریه حرکت کردند،هنوز هم که هنوزه حاج رحیم کابلی برنگشتند...😔

#شهدای_مظلوم_خان_طومان
#کربلای_خان_طومان


iD ➠ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
.
دور تا دور تمام
این سرزمینِ سرافراز،
تمام خاک این وطن، شقایق‏ رویید...

#شهید🌷
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا

#شبتون_شهدایی
ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende 🕊🕊
#خاطرات_شهید

🔹جانش رهبر و ولایت بود. در صورتی که لبخند روی لب‌های آقا دیده می‌شد می‌خندید و می‌گفت: جانم به فدایت. هیچ‌گاه از نماز و قرآن به وقت خود نمی‌گذشت و آن را به تاخیر نمی‌انداخت و همیشه در مسجد محل اذان می‌گفت و قرآن می‌خواند.

🔸صدایش بسیار دلنشین و دلگرم بود و هر چند وقت یکبار صدای خود را در اذان گفتن تغییر می‌داد و می‌گفت: عزیزم این سبک که اذان می‌گویم چگونه است. قبل از رفتن به سوریه نیز در آخرین نماز جماعتی که با همکارانش برپا شد، اذان می‌گوید و به همکاران خود سفارش می‌کند که فیلم مرا گرفته و صدایم را ضبط کنید که این آخرین اذان و قرآنی است که برایتان می‌خوانم.

🔹همرزم ایشان می‌گفت: وقتی برای زیارت به حرم رفتیم او بعد از زیارت با تمام وجودش از حضرت زینب(س) خواست که مرگ او را شهادت قرار دهد. تا اینکه صبح جمعه 13 فروردین 95 ابتدا غسل جمعه و سپس غسل شهادت را انجام می‌دهد و در عصر جمعه به آرزویش که شهادت بود، رسید.

#شهید_مدافع_حرم_محسن_الهی
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت🌷


j๑ïท ➺https://t.center/shahdanzende 🕊🕊
#خاطرات_شهید

از عــراق برڱشت .گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریہ بروم؟!
گفـتم :با چه خـاطرجمعے چنین حرفی می‌زنے؟؟
گفـت: بابابه من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیرد من در اعزام هستم.

می‌گفت: یک روز ، بـعداذان صبح به حرم حضـرت عـباس (ع) رفتم. خیلی دور ضـریح خـلوت بود.
با قمر بنی‌هاشم (ع) عهـد کردم. از او که اولین مدافع حرم حضرت زینب (س) در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم. مردد بودم اینجا بمانم یا به سوریه بروم.

عاجزانه خواستم.
در حرم را بسته بودند. ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما الهامی به من شـد که دعوت شدم و آقا مرا پذیرفــت.

📎پ ن : تروریست ها در خان طومان جگرش را بیرون کشیدند و به حمزه شهدای مدافع حرم معروف شد..

#شهید_حمید_قاسم_پور
#شهدای_فارس.
#سالروز_شهادت 🌷

j๑ïท ➺ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
#خاطرات_شهید

سال 61 به عنوان شهردار کازرون انتخاب شد، شهرداری که در زمان خودش در سطح استان فارس نمونه بود

🔴نور شهادت را در چهره اش می دیدم، با اینکه او در گردان های رزمی نبود و شهادت ایشان دور از انتظار بود. روزی پرسیدم: «ممکنه شما هم شهید شوی؟»
جدی گفت: « مگر شهید شدن در راه خدا شوخی است. باید آن قدر در راه خدا فعالیت داشته باشی که مورد رضای خدا قرار بگیری»

🔷روز اول عید بود که عازم جبهه شد. باز هم می خواست مرا با چهار بچه قد و نیم قد تنها بگذارد. برای اینکه منصرفش کنم گفتم: «این بار اگر بروی من از توان نگهداری فرزندان شما بر نمی آیم!»
خندید و گفت: «شما همسر خوب و فداکاری هستید از عهده همه چیز بر می آیید!تا ده روز دیگر بر می گردم.
دقیقاً روز دهم عید بود که مجروح شد و او را به شیراز آوردند. تمام بدنش با گاز های شمیایی تاول، تاول شده بود.
شب سیزده عید بود که خبر شهادتش همه شهر را عزادار کرد.

#شهید_هدایت_اله_مصلحیان
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت🌷


ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
دل، چو در دام عشق منظور است
دیده را جُرم نیست، معذور است

ناظرم در رُخَت ،به دیده ی دل
گرچه از چشم ظاهرم، دور است

#شهدای_مقاومت
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷


j๑ïท ➺ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
.
نگاهشان که میکنم
حال دلم خوب میشود و آنوقت است
که حتی در اوج ناراحتی هم به
رویشان #لبخند میزنم...🌷

#شهید
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا
#شبتون_شهدایی

ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
.
روی لبخندت مکث کن ..
چند ثانیه فقط بیا جای من
و زل بزن به خودت ..
میبینی؟
عجیب دیوانه می کند آدم را ...

#شهید🌷
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا
#شبتون_شهدایی

ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
.
وقتی دست نوشته‏های
شما خوانده می‏شود،
در می‏یابیم که شما نام
دیگر خورشیدید و قرابتی
نزدیک با خود #عشق دارید...

#شهید🌷
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا


ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
#خاطرات_شهدا

💠آخرین عکس

🔰 «همسرم در ادامه مأموریت‌های کاری‌اش به کازرون منتقل شده بود. خانه‌ای در آنجا اجاره کردیم و ۳ ماه بعدش به مأموریت ارومیه رفت. ۱۵ روز در ارومیه بود و ۱۵ روز در خانه. کمی بعد «ابوذر» از ارومیه زنگ زد که می‌خواهم به سوریه بروم. گفتم ابوذر جان تو همیشه مأموریت هستی «محدثه» بی‌تاب تو است. ان‌شاءالله دفعه بعد می‌روی. 

🔰شهید گفت: نه من باید بروم. بعد به خانه آمد و چند روزی در کنار هم بودیم.موقعی که می‌خواست به سوریه برود گفت که این آخرین مأموریتم است مطمئنم. بعد مرا به عمه سادات قسم داد و گفت، اگر امروز برای دفاع از اسلام نروم دشمن وارد خاک کشورمان می‌شود. وقتی این صحبت‌ها را شنیدم متوجه شدم که هیچ چیز مانع رفتنش نمی‌شود.از طرفی هم نمی‌خواستم شرمنده حضرت زینب(س) بشوم.

🔰هشت صبح آخرین روزهای پاییز یعنی ۲۶ آذر ماه سال ۱۳۹۴ ابوذر رفت. قبل از رفتن با «محدثه» که غرق در خواب کودکانه بود، عکس گرفت و با من که نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را برای لحظه‌ای بگیرم، خداحافظی کرد».

راوی؛ هـمسر شـهید

#شهید_ابـوذر_داوودی🌷
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس


ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende🕊🕊
#خاطرات_شهید

خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض می‌کردند و به من می‌گفتند که شما چگونه تحمل می‌کنید بچه‌ها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمی‌خواهی استراحت کنی؟؟
گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است...

#جاویدالاثر_شهید_رحیم_کابلی🌷
#شهدای_خان_طومان
#سالروز_ولادت

ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende🕊🕊
#شهدای_هسته‌ای نماد #غیرت_دینی

🔸مسیر تهران ـ نطنز رو اگه انسان هفته‌ای یک بار تردد کند، خیلی خسته‌کننده خواهد بود. آقا مصطفی هفته‌ای دو یا سه بار این مسیر رو می‌رفت و برمی‌گشت.

🔹روزه‌گرفتن در سایت نطنز هم خیلی سخت بود؛ هوا آن‌قدر گرم میشد که لب‌ها ترک برمی‌داشت و خون می‌آمد. همه اینها نشان‌دهنده سختی‌های ایشون بود ولی هیچ وقت از سختی‌ها نمی‌گفتن.

راوی: همسر شهید

🗓 ۲۱ دی ماه، سالروز شهادت مصطفی #احمدی_روشن

https://t.center/shahdanzende
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روی قبر من نایست و گریه نکن...
من اونجا نیستم!
من اونجا نخوابیدم!
من هزاران بادم که می‌وزم،
من درخشانیِ الماسِ روی برفم،
من تابشِ خورشیدِ روی جوانه‌ام،
من بارشِ نم نمِ بارونِ پاییزم،
هر صبحی که بیدار می‌شی،
من هجوم تند نشاطم توی پروازِ دسته‌ی پرنده‌ها،
من همون ستاره‌های نرمی‌ام که شبها می‌درخشن،
روی قبر من نایست و گریه نکن،
من اونجا نیستم...
من نمرده‌ام...

#کرمان
#شهدای_مقاومت
#شهید_مدافع_حرم
#سردار_دلها
https://t.center/shahdanzende
Ещё