🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

‍ #اسفند_عجب_ماهی_است!


شهادت #حمید_باکری: ۶ اسفندماه
شهادت #حسین_خرازی: ۸ اسفندماه
شهادت #امیرحاج_امینی: ۱۰ اسفندماه
شهادت #ابراهیم_همت: ۱۷ اسفندماه
شهادت #حجت_رحیمی: ۱۸ اسفندماه
شهادت #حسین_برونسی: ۲۳ اسفندماه
شهادت #عباس_کریمی: ۲۴ اسفندماه
شهادت #مهدی_باکری: ۲۵ اسفندماه

#سالگرد_شهادت همه شهدای عزیز بالاخص شهدا اسفندماه را تبریک و تسلیت عرض می نماییم. ضمنا در اسفندماه هفته #ایثار و #شهادت هم هست که این موضوع هم به قابلیت این ماه اضافه شده است‌‌‌.
👇👇👇
@shahdanzende 🌷

وقتی #خبرنگار تقاضای تشریح #عملیات را از فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین(ع) سردار شهید #حسین_خرازی سوال می کند! حاج حسین با لبخندی میگن ان شاء الله بعد توضیح میدیم.

سردار #حسین_خرازی به دوربین اعلام می کند بیا بالا بیا بالا #عراقی_ها را ببین.....
👇👇👇
@shahdanzende

#قسم به ترڪش وقطع نخاع و جانباز
قنوت و دست جداے #حسین_خرازی

ڪه تارَمَق به تن هست، #مڪتبی هستم
#حسینیم، #حسنیم ، #زینبی هستم

#شهیدحسین_خرازی
#یادش_باصلوات

@shahdanzende

‍ ‍ ‍ ‍ #قرارروزانه_ڪانال_رفتندتابمانیم
#هر‌روز_معرفےیک_شهید
@shahdanzende

🌷شهید دفاع مقدس حاج #حسین_خرازی🌷

نام: حسین خرازی دهکردی

نام پدر: حاج کریم

ولادت:۱۳۳۶/۶/۱ (اصفهان)

شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۸(خوزستان،عملیات کربلای ۵)

وضعیت تاهل: متاهل صاحب فرزندی به نام مهدی

نام جهادی: نداشتند اما همرزمانش حاج حسین صدایش می کردند

اخرین مقام:سرباز امام(ره)وفرمانده لشکر۱۴ امام حسین(ع)

نحوه شهادت: در روز ۸ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ بر اثر گلوله خمپاره در نزدیکی اش شهید شد و در قطعه شهدای کربلای ۵ در منتهی‌الیه شمال غربی گلستان شهدای اصفهان دفن گردید. 

سن شهادت: ۲۹ ساله

علاقه: جزوات و کتاب های اسلامی

قسمتی از وصیتنامه شهید:
 در مشكلات است كه انسانها آزمایش می‌شوند. صبر پیشه كنید كه دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
هر چه كه می‌كشیم و هر چه كه بر سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
🕊شهیدی که باوجود٣٠ ترکش دربدنش همیشه درخطمقدم جبهه بود🕊🕊

#یادش_باصلوات
#سالروز_شهادت

(معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما‌فوروارد برای تمام گروه ها و کانال ها ازاد است)

زڪات دانستن این مطلب ارسال برای دیگران است

نظرات و پیشنهادات👇
💟
@E57l64
#کـــانال_رفتند_تا_بمانــــیم

💟 @shahdanzende

#صوت

به مناسبت سالروز شهادت #حسین_خرازی

💢 داستانی بسیار زیبا و #شنیدنی از شهید خرازی

آموزش #ولایتمداری از شهدا
حجت الاسلام #امیر_شهبازی

🕊🕊 @shahdanzende

‍ 🌹وقتی تو جبہه هدایاے مردمی را باز می ڪردیم، دَرِ یڪ نایلون رو باز ڪردم دیدم ڪہ واقعا یڪ قوطی خالیه ڪمپوتہ ڪہ داخلش یڪ نامہ است، نوشتہ بود:
✍ برادر رزمنده سلام
من یڪ دانش آموز دبستانی هستم.
خانم معلم گفتہ بود ڪہ برای ڪمڪ بہ رزمندگان جبهہ های حق علیہ باطل نفری یڪ ڪمپوت هدیہ بفرستیم.
با مادرم رفتم از مغازه بقالے ڪمپوت بخرم.
قیمت هر ڪدام از ڪمپوتہا رو پرسیدم، اما قیمت آنہا خیلی گران بود، حتی ڪمپوت گلابی ڪہ قیمتش ۲۵تومان بود و از همہ ارزانتر بود را نمی توانستم بخرم، آخر پول ما بہ اندازه سیر ڪردن شڪم خانواده هم نیست.
🍃🌹🍃
در راه برگشت ڪنار خیابان این قوطی خالی ڪمپوت را دیدم.
برداشتم و چند بار با دقت آنرا شستم تا تمیز شد.
حالا یڪ خواهش از شما برادر رزمنده دارم.
هر وقت ڪہ تشنہ شُدید با این قوطی آب بخورید😭 تا من هم خوشحال بشوم😍 و فڪر ڪنم کہ توانستم بہ جبهہ ها ڪمڪی ڪنم.
بچہ ها تو سنگر برای خوردن آب توی این قوطی نوبت می گرفتند ،آب خوردنی ڪہ همراهش ریختن چند قطره اشڪ بود.😭😭

#شهید
#حسین_خرازی
#خاطرات_شهدا

🆔 @shahdanzende

#اللهم_عجل_لوليك_الفرج .
.
اواسط اردیبهشت ماه 61مرحله دوم "عملیات الی #بیت_المقدس"  حسین خرازی نشست ترک موتورم وگفت " بریم یک سر به خط بزنیم"

بین راه به یک "نفربر پی ام پی" برخوردکردیم

که درآتش میسوخت وچند بسیجی هم،

عرق ریزان ومضطرب

سعی میکردند باخاک وآب  شعله هارا مهارکنند.

حسین آقا گفت:اینها دارن چی کار میکنن؟

وایستا بریم ببینیم چه خبره

شعله های آتش نمیگذاشت کسی بیشتر

ازدو.سه متر به نفربر نزدیک  شود.

ازداخل شعله ها،سروصدا می آمد.

فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربرگرفتار

شده ودارد زنده زنده میسوزد.

من وحسین آقا هم برای نجات آن بسیجی بابقیه

همراه شدیم.گونی سنگرها رابرمیداشتیم

وازهمان دو.سه متری می پاشیدیم روی آتش.

جالب این بودکه آن عزیز گرفتارشده.

بااین که داشت میسوخت.اصلا ضجه وناله

نمیزده وهمین پدرهمه ی مارو دراورده بود.

بلندبلند فریادمیزد" خدایا الان پاهام داره میسوزه

میخام اون ور ثابت قدمم کنی.

خدایا

الان سینه ام داره میسوزه.

این سوزش سینه ی حضرت زهرانمیرسه.

خدایا

الان دست هام سوخت.

میخوام تواون دنیا دستهام وطرف تودرازکنم.

نمیخوام دستهام گنهکارباشه.

خدایا

صورتم داره میسوزه. این سوزش

برای امام زمانه.برای ولایته.

اولین بارحضرت زهرا این طوری

برای ولایت سوخت.

اگربه چشمان خودم ندیده بودم.

امکان نداشت باورکنم کسی بتواند

باچنین وضعی.چنین حرفهایی بزند.

انگارخواب میدیدم اما آن بسیجی

که هیچ وقت نفهمیدم کی بود.

همان طور که ذره ذره کباب میشد.

این جمله هاروخیلی مرتب وسلیس فریادمیزد.

آتش که به سرش زسید.

گفت" خدایا دیگه طاقت ندارم. دیگه نمیتونم .دارم تموم میکنم.

لااله الا الله. خدایا خودت شهادت بده آخ نگفتم.

به اینجا که رسید. سرش با صدای تقی ترکیدوتمام.

آن لحظه که جمجمه اش ترکید.

من دوست داشتم خاک گونی هارو روی سرم بریزم

بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.

یکی باکف دست به پیشانی اش میزد.

یکی زانوزده

وتوی سرش میزد. یکی باصدای بلند گریه میکرد.

سوختن آن بسیجی. همه رو سوزاند

حال حسین آقا ازهمه بدتربود.

دوزانویش رابغل کزده بود وهای های گریه میکرد

ومیگفت"خدایا ما جواب اینهارو چه جوری بدیم؟

اینها کجا؟ماکجا؟شهدا شرمنده ایم 😭 😭 😭 😭 😭

#شهید
#بسیجی
#بسیج
#امام_زمان
#خامنه_ای_دات_آی_آر
#حسین_خرازی

😭😭😭😭😭😭😢😢😢😢😢😭😭😭