#از_موج_تا_اوج #شهید_احمد_پاریاب علمدار گردان شهادت بود جانبازی که به خاطر تحریمها دیگر دارویش پیدا نمیشد...
ما مقصریم که این روزها کمتر از حال جانبازی میپرسیم که گرفتاریاش همین دم و بازدم است عرصه تنگ میشود وقتی داروها گران میشود و ماهی یک میلیون تومان بیشتر حقوق نمیرسد که باید با آن هم خرج زندگی و زن و بچه را داد و هم دارو و درمان را و در این شرایط بنیاد جانبازان، این جانبازان را رها میکند تا برای تهیه دارو به سمت بازار آزاد بروند...
همسرش بیست سال تحمل کرد و
#کپسول یازده کیلویی اکسیژن را چهار طبقه بالا و پایین برد دیگر کار به جایی میرسد که جامعه هم از دستش خسته میشود و حاضر نیست برایش کاری انجام دهد جامعه حاضر نیست برای
#جانباز_شیمیایی یک میلیارد هزینه کند تا شش ماه بیشتر زنده بماند...
زن و بچه هم از دستش خسته میشوند و نمیتوانند او را تحمل کنند، چون این
#جانباز_اعصاب_و_روان وقتی به هم میریزد متوجه اعمالش نیست و مثلا تلویزیون را میشکند حتی رفقایش هم از دست او خسته میشوند...
#پاریاب بعد از جدایی به جای آنکه به شمال تهران برود به قرچک ورامین رفت و در واقع به آنجا شوت شد
پاریاب، علمداری بود که هر موقع در لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) کار گره میخورد، همت میگفت: کار را بدهید به
احمد تا برود با بچههایش گره را باز کند...
در آخر هم آتش نشانی رفت دَرِ خانه او تا فهمید که
پاریاب چهار روز است که تمام کرده و بدنش بو گرفته است...
او بو نگرفته است این بوی گند ماست بوی گند جامعه است که علمداران و شیرهایش را فراموش میکند ؛ و اما شهدا را به یاد بسپاریم نه به خاک...
#احمد_پاریاب #جانباز_اعصاب_و_روان پ.ن ۱: شیمیایی شدن چیزی است شبیه عاشق شدن...
پ.ن ۲: شهادت را جز به اهل درد نمیدهند...
📞بیسیمچی
👣@shahdanzende🕊