✅ "گودرت" از پاک کنندهها:
( ماجرای شنیدنی یک
معلم عارف )
🔹میرزا نصرالله اردبیلی (۱۱۶۰ ه ش) بعد از کسب فضایل علمی و فقهی و معنوی در اصفهان به وطن خود بازگشت.
ولی به دلیل مشی عرفانی خویش مورد لعن و نفرین قشری نگران مذهبی و روحانیت شهر خود بود، و زندگی را بر او ناگوار کردند.
عباس میرزا نایب السلطنه ی فتحعلی شاه قاجار که از فضل و علم او خبر داشت، وی را به آموزگاری فرزندش محمد میرزا برگزید.
وقتی محمد میرزا به سلطنت رسید از
#معلم خویش دعوت کرد تا صدراعظمی دولتش را بپذیرد.
حکایت کردند که پس از بازگشت میرزا نصراللّه از تبریز خبر صدراعظمی وی زودتر از خودش به اردبیل رسیده بود و همان دشنام دهندگان وقتی نصرتعلی (نصراللّه) به شهر آمد به استقبالش شتافتند و از ته استکان و باقی غذایش تبرّک جسته و اصرار بر دستبوسیاش داشتند.
میرزا نصراللّه معروف به «صدرالممالک» در میدان شهر مردم را جمع کرد و در ضمن سخنرانی از روحانیون و مذهبیون و حاضران خواست مطهِرات (پاک کنندهها) را بشمارند، آنان گفتند:
آب، زمین، آفتاب، استحاله، انتقال، تبعیّت و ...
میرزا گفت که یکی را کم گفتید مجدد مطهرات را شماردند و باز میرزا گفت: نه! یکی را کم گفتهاید.
سوال کردند آقا کدام را؟
میرزا با لهجهی آذری گفت: "گودرت" (قدرت) .
من همان بی دین دیروزی هستم که نجس و منحرفم میدانستید، ولی امروز که صدارت مملکت را پذیرفتهام پاک گشته ام که شما بر دستانم بوسه میزنید؟!
البته مرحوم میرزا نصراللّه اردبیلی صدارت محمّدشاه را هم نپذیرفت و تا آخر
معلم ماند، اگرچه نقل است که بعدها مورد غضب قدرت و محکوم به تبعید و مرگش هم مشکوک به مسمومیت است./
این حکایت منحرف دانستن افراد در هر دوره تکراری است؛ که اگر از رأس قدرت به لقبی ملقب شوند پاک و مصونند، و فرقی نمیکند که این شخص مادحی و واعظی باشد که امام را یاور قمارباز و شارب خمر بداند و معاون رئیس جمهوری یا میرزا نصراللّه باشد، همینکه لقب و منصبی نداشت از پاکی در میآید.
@shafieikia