🔻 در ۱۵خرداد ۸۵ چه گذشت؟! (سخن پایانی)
معتقدم حضور بنده در آن مقطع که هاشمی رفسنجانی با ضرب الأجل ۶ماهه سقوط دولت مردمی احمدی نژاد را شمارش معکوس گذاشته بود و با حضورمقتدرانه در مراسم ۱۵خرداد با پخش مستقیم از سیما دنبال چیدن میوه کارشکنی کارگزاران خود بود توفیقی الهی بود.
چراکه هم زمان با اختلالات اقتصادی که مثلا در بازارمسکن شاهد احتکار چندین هزار خانه و گرانی حدود ده برابری آن بودیم گویا بود که برنامه داخلی و خارجی مانند ماجرای۸۸ بسیار حساب شده است به خصوص که باجنگ ۳۳روزه هم مقارن شد، و آن ظلم بزرگ به ما شرایطی پیش آورد که جنابش دیگر فرصتی برای چنین عرض اندامی در حرم اهل بیت پیدانکرد.
ولی همانطورکه در مصاحبه ای گفتم، بنده دشمنی شخصی و کینهای با جناب رفسنجانی نداشتم، بلکه تمام فعالیت هایم اعتراض به نقش مخرب وی درایجاد شکاف و دوقطبی فقیر و غنی درکشور بود.
و بستگانم شاهدبودند در وقت اعلان مرگ ناگهانی وی در استخر کاخ طاغوت، اشک از دیدگانم جاری شد چون او میتوانست با نفوذ و هوش و کیاست کم نظیرش در جهت آرمان مستضعفین و امام عصر علیه السلام و مردم بی نظیر ایران حرکت کند، نه در جهت شبکه سازی غیرمهدوی و برای اشراف و نفوذی ها و...
به هر ترتیب توفیق ایستادنم در آن مقطع و در آن مکان برای بنده گشایش های فراوانی داشته و خیلی از واقعیت های نظام را که تا آن زمان تماما مقدس دانسته و در دفاعش سنگ تمام میگذاشتم را آشکار کرد.
و علاوه براین ماهیت اشخاص را نیز بسیارروشن کرد.
به عنوان نمونه وقتی در زندان بودیم برخی از دوستان شهرک غرب از جمله شهید غلامرضازبونی از طریق فرزند یکی از معاونان وزیراطلاعات وقت که در هیأت مان فعال بود، به منزل «محسنی اژه ای» در سعادت آباد رفته و دنبال حل مشکل من بودند که محسنی اژه ای با ابراز اینکه ما مشکوک به ارتباط با سرویس های بیگانه هستیم آنانرا بیم داده بود که اگر با من حتی عکسی دارند و یا در گوشی شان شماره من ضبط شده است آنرا پاک کنند تا مورد پیگرد قرارنگیرند!
بله، پس از آن تنش شدید و ناخوشایند در زندگی بنده که مرورش هم تلخ است، و به خصوص در سال های دولت مجاهد دکتر احمدی نژاد و اتفاقاتی که در این سال ها بر بهاری ها و مهندس مشایی و آقای بقایی افتاد، برایم محرز شد که
#رفسنجانی_تنها_نبود.
اگرچه نقش اکبر رفسنجانی در انحراف انقلاب و رویکرد سرمایه سالاری نظام بینظیر و شبکه سازی وی زخم عمیقی در تربیت اجتماعی و سیاسی کشور گذاشت، ولی برای بنده دیگر محرزاست که این فقط رفسنجانی نبود که کشور را به این سو سوق داد.
و این واقعیت برای همه پس از مرگ وی نیز قابل لمس است که روندها و رویه های غیر مردمی سرعت بیشتری هم گرفته است.
اوج این معضل در تدبیر بنزینی
#آبان۹۸ بود که سران قوا با حمایت بیشائبه نظام، کشور را به جایی رساندند که امروز به راحتی از کشتار بیش از ۲۰۰نفر در آن اتفاقات می گویند، ما تا قبل ایشان را خلاف رویکرد و روش رفسنجانی تلقی می کردیم.
ولی معلوم شد که رفسنجانی در سرکوب های اسلامشهر تهران و مشهد و قزوین و... هم تنها نبوده است.
حال در مواردی مانند آبان۹۸ و دی۹۸ و به کارگیری جناب
#آملی_لاریجانی به عنوان رئیس قوه قضاییه و تقدیر از اخلاص وی و معاونانش در آخر ریاستش با وجود گزارشات حدود ۱۰سال پیش دکتر احمدی نژاد درباره حواشی او و اخوانش که با محاکمه
#طبری و غیر آن اندکی از آن بروز یافته، همه سؤالاتی است که دارم، زیرا اصلا شیعه و کسیکه به ولایت وفادار است پرسشگری و سؤال را لازمهی یک رهبر پویا میداند، چراکه خود امیرمؤمنان علیه السلام مردم را به سؤال و نقد بدون لکنت و ترس واداشته است.
ولی اکنون بنده در آستانه پنجاهمین سال عمرم آردهایم را الک کرده و سرند را گَل میخ زده ام، و به قول معروف آنچه برای دوستان جوان آرزو است برای من خاطره شده است و میگویم: «خود دانید و مملکت تان».
ولی ثمرهی این تجربه ی پرتلاطم این شده است که دیگر برایم هیچ غیر معصومی اصل نباشد و حساب رویکردها و عملکردها را از دین ناب و معصومان جدا بدانم و در این باقیمانده عمر بر خود لازم می دانم که هیچگاه مقابل توجیه رویکردها و عملکردها با هزینه از معصومان و دینِ بی نظیر ساکت نباشم.
و از مسئولان نظام و سران آن نیز تقاضا دارم برای اینکه وبال و بار خود را سبک کنند یا بال تواضع و مهر برای
#مردم پهن کنند، یا خود را یک حکومت مانند دیگر حکومت ها بدانند و برای عملکردهای ناعادلانه و ظالمانه تصرف در تاریخ و قیاس با معصومان را کنار بگذارند و هواداران را هم مانع چنین قیاسی کنند که امیرمؤمنان علیه السلام ما را از آن به شدت بازداشته.
در این سرازیری عمر از خدا به حق امامعصر و دوستان شهیدم توفیق میخواهم که مرا در تبیین مسیر بازگشت به
#انسان_کامل و مهدی امت و حرکت به سمت
#بهارانسان ها موفق بدارد.
✍ مسعود شفیعی کیا
@shafieikia