شعر دره‌شهر

#نجف_مهدی_پور
Канал
Логотип телеграм канала شعر دره‌شهر
@shaeraneDareshahrПродвигать
241
подписчик
618
фото
150
видео
137
ссылок
این کانال جهت درج اشعار #شاعران_دره_شهر ساخته شده ودر خدمت این عزیزان خواهد بود. هدف آن آشنایی هرچه بیشتر شاعران این دیار با اشعار دوستان خود و شناسایی چهره های جدید است لطفا اشعار خودرابه آیدی زیر ارسال تا درکانال درج شود با تشکر ادمین👇🏻👇🏻 @shirin0021
دیشب به خدا خواب تو را من دیدم
پروانه صفت دور سرت چرخیدم
در کوچه ی بن بست خیالت تا صبح
شب را همه دنبال تو من گردیدم
عاشق شده بودم به خدا باور کن
با چشم خودم آنچه که گویی دیدم
شاید که تو باور نکنی رویایم
با دست خودم میوه زشاخت چیدم
پیراهن من سبز بشد چون سادات
بس سرو چمان بر چمنت غلطیدم
جمعی به تو مشغول و تو می پاییدی
من را که تو را از همه گو دزدیدم
کل آمده بودند به شکارت گرگان
من یک تنه بر آن رقبا چربیدم
گفتم به تو در خواب گران ای لیلا
مجنون تو گشتم زغمت پاشیدم
چشمان تو از آن من است می دانم
من دور فکندم به خدا تردیدم
ترسی ز کسی کاوه ندارد در دل
زیرا که فقط من زخدا ترسیدم
طوفان بلا گو بوزد بر جانم
مویی ز سرم کم نشود کی بیدم
یک آن تو زمن دور شدی در خوابم
عمری ز فراقت همه شب نالیدم
از خواب تو بیدار شدم شیرینم
فرهاد صفت هی به خودم خندیدم
دیوانه ی عشقت شده ام از وقتی
عکسی ز تلگرام تو من قاپیدم

#نجف_مهدی_پور ( کاوه )


@shaeraneDareshahr
🍂🌸🍂🌸
🍂🌸
🌸

#کنگرە_شعر_دفاع_مقدس در #درەشهر برگزار شد، بی آنکە نامی از سردار شهید #خیر_علی_مهدوی برده شود. بە راستی آیا ما کنگرە ها را برای چە برگزارمی کنیم؟! مسئولین سپاە چرا شهدای پاسدار ‌خود را فراموش کردە اند؟ حق بود دراین کنگرە از این سردار رشید یادی می شد. همچنین اولین شهید این شهرستان یعنی #پرویز_نوروزی و شهدای دیگر..حق بود کە از هنرمند رزمندە درەشهری #استاد_عبدالحمید_هاشمی تقدیر می‌شد. حق بود ازشاعران جانباز این شهرستان یعنی آقایان #قانعی_الوار و... تقدیر می شد،حق بوداز#استاد_جعفر_فیلی بە خاطرسالهاخدمت بە ادبیات منطقە تقدیرمی شد ،حق بود از
#استاد_سعید_دارایی بخاطرنوشتن داستان های بی نظیرومتفاوتش دربارە جنگ تقدیرمی شد،حق بود از #عبدالرضا_بازگیر، #بانو_خدیجە #نصیری،#نجف_مهدی_پور و
#استاد_مهرشاد_شیخ_محمدی بخاطرسال هاخدمت بەشعر دفاع مقدس تقدیرمی‌شد و حق بود از گروهان مستقل درە شهر یادی می‌شد؛ ازفرماندەاش سردارمهدوی تافرماندهان دستە اش و خیلی چیزهای دیگر..
کاش ما برنامە هایمان کلیشەای نبودند...
#کاش..


🔹#یادی_از_سردار_شهید
#خیر_علی_مهدوی🔹

سردار #خیرعلی_مهدوی از سرداران جنگ هشت سالە ایران وعراق بود؛ فرماندە ای شجاع ونترس.
سال های آخرجنگ گروهان مستقل دره شهر را تشکیل داد و فرماندهی کرد. یادش ‌گرامی و روحش شاد.

🔷چندشعر از ‌زبان این سردار
دره شهری:


1🍃

درمن رودی است
کە دیگر بە جویبار نمی اندیشد

دریایم آرزوست

2🍃

تا دریا
یک نفس باید رفت

رود قطاری ست
که ایستگاهی ندارد

3🍃

بارم سبک است
سبک

مسافرم

3🍃

نە رود سیمرە
معنای تشنگی را می فهمد

و نە من
معنای ترس را


#احمد_زینی_وند


@shaeraneDareshahr


🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
آه ای یتیمان کوفه را ماتم گرفت !
گو آتشی در خرمنش خاتم گرفت

رزمنده ای شد غرق خون او در نماز
با یک نگاه آسودگی از یم گرفت

بخشنده ای اندر سحر فرقش شکافت
تا درس جود از مکتبش، حاتم گرفت!

سروی شکستی از چمن، طوفان خصم،
کز درد آن ،هر شیعه ای قد خم گرفت

لب تشنه نخلی سر بریدند از جفا تا
با آه سردش مرتضی، چاه دم گرفت

مردی که او را نا جوانمردانه کشتند
سیصد سوار دشمن زترسش رم گرفت

شاهی ز کشور کشته شد از روی کین!
تا گوی سبقت، دولتش از جم گرفت

در کوفه مردم قله ای دادند ز دست!
تا ذولفقارش ، قلعه صد چون بم گرفت

چون بوی نان در کوچه ها دیگر نپیچید!
در کوفه هر کودک دوچشمش نم گرفت

آنکس که زد کبریت جهل در کشتزار
آتش چنان ،تا خشک و تر با هم گرفت

کم گو تو از این ماجرا ، تابی نماند
از داغ هجرش ای نجف! دل غم گرفت

#نجف_مهدی_پور (کاوه)
19 رمضان 1424
برابر با 23 آبان 1382

@shaeraneDareshahr
Forwarded from شعر دره‌شهر
دیشب به خدا خواب تو را من دیدم
پروانه صفت دور سرت چرخیدم
در کوچه ی بن بست خیالت تا صبح
شب را همه دنبال تو من گردیدم
عاشق شده بودم به خدا باور کن
با چشم خودم آنچه که گویی دیدم
شاید که تو باور نکنی رویایم
با دست خودم میوه زشاخت چیدم
پیراهن من سبز بشد چون سادات
بس سرو چمان بر چمنت غلطیدم
جمعی به تو مشغول و تو می پاییدی
من را که تو را از همه گو دزدیدم
کل آمده بودند به شکارت گرگان
من یک تنه بر آن رقبا چربیدم
گفتم به تو در خواب گران ای لیلا
مجنون تو گشتم زغمت پاشیدم
چشمان تو از آن من است می دانم
من دور فکندم به خدا تردیدم
ترسی ز کسی کاوه ندارد در دل
زیرا که فقط من زخدا ترسیدم
طوفان بلا گو بوزد بر جانم
مویی ز سرم کم نشود کی بیدم
یک آن تو زمن دور شدی در خوابم
عمری ز فراقت همه شب نالیدم
از خواب تو بیدار شدم شیرینم
فرهاد صفت هی به خودم خندیدم
دیوانه ی عشقت شده ام از وقتی
عکسی ز تلگرام تو من قاپیدم

#نجف_مهدی_پور ( کاوه )


@shaeraneDareshahr
رخ زیبای تو جانا مه پر نور من است
نگه از گوشه ی چشمان تو منظور من است

سهم من از گل رویت شده یک بوسه ی تلخ
و هوادار لبت این تن رنجور من است

به خودت غره نشو ، کم تو بزن نیش و بیا
صنما ! قند لبت، کل سهم زنبور من است

شب و روزم همه درگیر دو ابروی تو گشت
نگرانم، و گواهم دل پر شور من است

نه نشانی، نه پیامی، نه امیدی به وصال
چه کنم بخت دو چشمان به کل کور من است

من اگر فتح نکردم و شکستم ، تو بدان !
همه تقصیر همان لشکر کم زور من است

رقبا دام غزل ، دانه نها د ند تو را
که سزاوار تنت این شعر مشهور من است

تک و تنها لب بامم تو بیا ماه تمام
به که گویم غم هجرت شب دیجور من است

#نجف_مهدی_پور ( #کاوه )
پنجم مهر 1397

@shaeraneDareshahr
کنیزی کرده کز ، در کنج بازارم
به دامت یوسفا ! من هم گرفتارم

مکن عیبم دلا ! با آنکه می دانم
زولیخا می خرد، من هم خریدارم

چه کردی با دلم ! ای ماه کنعانی
که شب ازمصرو فرعون هردو بیزارم

دلم پا پیچ زلفت شد، چه می دانی!
که عشقت حلقه زد ، بر عقل بیمارم

حکومت می کند بر من، عجب عشقت
از آن روزی که کردی،رخنه در کارم

ز داغت ، آتشی ، افتاده در خرمن
و بر خاکسترش پیوسته می بارم

دعا کن تا نگویم من به اربابت!
غلامت کرده آشوبی ، به در بارم

تو آزادی، قفس درمانده از اوجت
و من در حبس طولانی افکارم

امیدم را ز در راندم ، ولی باز
سرک هی می کشد از پشت دیوارم

همین امروز و فردا می روم از خود
بگو آیا تو کی آیی به دیدارم !

#نجف_مهدی_پور (کاوه)

@shaeraneDareshahr
"کبریت جهل"

آه ای یتیمان کوفه را ماتم گرفت !
گو آتشی در خرمنش خاتم گرفت

رزمنده ای شد غرق خون او در نماز
با یک نگاه آسودگی از یم گرفت

بخشنده ای اندر سحر فرقش شکافت
تا درس جود از مکتبش، حاتم گرفت!

سروی شکستی از چمن، طوفان خصم،
کز درد آن ،هر شیعه ای قد خم گرفت

لب تشنه نخلی سر بریدند از جفا تا
با آه سردش مرتضی، چاه دم گرفت

مردی که او را نا جوانمردانه کشتند
سیصد سوار دشمن زترسش رم گرفت

شاهی ز کشور کشته شد از روی کین!
تا گوی سبقت، دولتش از جم گرفت

در کوفه مردم قله ای دادند ز دست!
تا ذولفقارش ، قلعه صد چون بم گرفت

چون بوی نان در کوچه ها دیگر نپیچید!
در کوفه هر کودک دوچشمش نم گرفت

آنکس که زد کبریت جهل در کشتزار
آتش چنان ،تا خشک و تر با هم گرفت

کم گو تو از این ماجرا ، تابی نماند
از داغ هجرش ای نجف! دل غم گرفت

#نجف_مهدی_پور (کاوه)
تاریخ سرایش:
19 رمضان 1424
برابر با 23 آبان 1382

@shaeraneDareshahr
دیشب به خدا خواب تو را من دیدم
پروانه صفت دور سرت چرخیدم
در کوچه ی بن بست خیالت تا صبح
شب را همه دنبال تو من گردیدم
عاشق شده بودم به خدا باور کن
با چشم خودم آنچه که گویی دیدم
شاید که تو باور نکنی رویایم
با دست خودم میوه زشاخت چیدم
پیراهن من سبز بشد چون سادات
بس سرو چمان بر چمنت غلطیدم
جمعی به تو مشغول و تو می پاییدی
من را که تو را از همه گو دزدیدم
کل آمده بودند به شکارت گرگان
من یک تنه بر آن رقبا چربیدم
گفتم به تو در خواب گران ای لیلا
مجنون تو گشتم زغمت پاشیدم
چشمان تو از آن من است می دانم
من دور فکندم به خدا تردیدم
ترسی ز کسی کاوه ندارد در دل
زیرا که فقط من زخدا ترسیدم
طوفان بلا گو بوزد بر جانم
مویی ز سرم کم نشود کی بیدم
یک آن تو زمن دور شدی در خوابم
عمری ز فراقت همه شب نالیدم
از خواب تو بیدار شدم شیرینم
فرهاد صفت هی به خودم خندیدم
دیوانه ی عشقت شده ام از وقتی
عکسی ز تلگرام تو من قاپیدم

#نجف_مهدی_پور ( کاوه )


@shaeraneDareshahr