#به_مناسبت_سالگرد_زلزله_بمبُغـض سینه مَرهمی در بر نبود
مَـــحــرمی بـر درد پُر آذر نبـود
آهِ ســردی آمـد از دشت کـویــر
از
بمخاموش و خفته، لوت پیر
اشـکها با نـالـههـا آمـیخـتـیم
در دلخود شعـلهها افروختیم
بَم چـراغی بود درصحرای لوت
آن نگـین سبز بی هـمـتـای لوت
بَـم تـجــلّیگـاه یک آواز عشـق
ایـرج و آواز او هـم، راز عشـق
خـواب شد آوای بیهـمـتـای او
حـیــف از خـــامــوشی آوای او
بَـم سـرای مــادرانی غــــم زده
روی نعـش کودکش ماتــم زده!
بم شده رؤیای روحوجان سـرد
مردمیازجنس یکطوفان، درد
بم چـهبـود ! آن یـادگار باستان
قـصهای رؤیـاتـر از هـر داستان
چون تَلی، ویرانهای درخاکشد
از غـم او دشت دل غـمـناکشد
اَرگ چندین سالهی
بم واژگـون
وای من! میراث عهدم سرنگون
با توأم ای ابرِ چشمِ لوت، خیز !
گرشود یک قـطرهی اشکی بریز
الـتـیام زخـمهـای شــهـر، شـو !
مـایهی آرامـشی بیقـهـر، شـو !
روزگـاری مـهـرگـانی داشـتیـم
شهـر اَرجان، بهبهانی داشـتیم
قصرشیرین و ذهاب و مهرگان
ایذهو رودبار، سلماس،سیرجان
از کجای این وطن حرفی زنـم
دم بـه دم بـا زلـزلـه لــرزد تـنـم
زلـزلـه رفـتـار پـیـرامـون ماست
گربخواهییانخواهیپابهجاست
هـر بنـای سُست، مرگیزودتـر !
ریزش یک شاخ و برگیزودتـر!
هـان! عبرت گیـر از گیلان و
بمقاتلیخفتهکمیناست دم
به دم...
#محمود_عزیزنژاد (آوا )
@shaeraneDareshahr