🌹بســـــم ربـــــ الشهـــــدا و الصــــــــــدیقین
🌹❤️شهید مصطفے ردانے پور
❤️قسمت دوم...
#شهادتـــــ🔻بدون عمامه، بدون سمت ، مثل یک بسیجی ، اول ستون راهی عملیات شد. عملیات والفجر 2 درمنطقه
#حاج_عمران و تپه های
#شهید_برهانی شروع شده بود.
🔖بعد از مدتی نیروها از هر طرف محاصره شدند. حاج آقا ردانی زیر لب قرآن می خواند و دشمن بالای تپه را بسته بود به رگبار . دستورعقب نشینی صادر می شود اما او همچنان مقاومت می کند.
🌹 تا اینکه گلوله ای از پشت سر به جمجمه اش اصابت می کند. آرامشی زیبا وجودش و زخم های کهنه میدان نبردش را التیام می دهد. اودیگر به آرزویش رسیده است .
⚡️هق هق گریه می کرد ؛نفسش بالا نمی آمد . تا آن روز بچه ها حاج حسین را آن طور ندیده بودند و همه می دانستند که سینه مصطفی ردانی پور ، مأمنی بوده برای دلتنگی های حاج حسین.
🍂 زمانی که قلب
#حاج_حسین_خرازی از آماج تیر هجران یاران و دوستان شهیدش فشرده می شد، تنها آغوش مصطفی می توانست آرام بخش لحظه های سرد و سنگینش باشد.
🏷 آن شب همه گریه می کردند بچه ها یاد شب هایی افتاده بودند که مصطفی برایشان دعا می خواند . هرکسی یک گوشه ای را گیر آورده بود، برایش زیارت عاشورا یا دعای توسل می خواند .
🔸حاج حسین بچه ها را فرستاد بروند جنازه ها را بیاورند. سری اول صد و پانزده
شهید آوردند ، مصطفی نبود . فردا صبح بیست و پنچ
شهید دیگر آوردند ، بازهم نبود.
✨منطقه دست
#عراقی ها بود . چند بار دیگر هم عملیات شد اما از او خبری نشد .جنگ هم که تمام شد .دوستانش رفتند و دنبالش روی تپه های
برهانی ،توی همان شیار .همه جای تپه را گشتند . نبود! سه نفر همراهش را پیدا کردند اما ازخودش خبری نشد. مصطفی برنگشت که نگشت.
❣روحانی والا مقام
شهید 🌹 #مصطفی_ردانی_پور 🌹⇦ فرمانده سپاه
#سنندج و
#قرارگاه_فتح○°•
@shahidsharmandeim