" صهبای روح "
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب، بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذّت شُرب مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما
#حافظای ساقی بادۀ معرفت،
و ای واهب صهبای نور،
جام وجود ما را، از آن شراب الستی لبریز کن.
و ای مطرب خوش نوای عشق، بر بام جهان آواز برآور،
که جهان یکسر به کام عاشقان زیبایی است.
ما عکس آن زیبایی مطلق را در پیالۀ درخشان عالم مشاهده کردیم،
و از این مشاهده مست مدام شدیم،
و در دام عشقی سرمد گرفتار آمدیم،
تا بی خبران از آن مستی چه فهم کنند.
ما زنده به عشقیم و نمیمیریم،
ما نام خود را بر جریدۀ کتاب مکنون عالم برنوشتیم، کتابی که دست ناپاکانی چون زمان و چرخ بی امان بدان نمیرسد.
اگر کسانی در سودای الماس " کوه نور " و " دریای نور " باشند، می توانند این غزل
حافظ را در موزۀ خیال بیاویزند و خانۀ دل را بدان روشن کنند. زیرا آن دو جواهر تاریخی را اگر در ظلمت نهند هیچ نوری ندهند در حالی که ابیات جواهرنشان
حافظ در تاریک ترین لحظههای زندگی دلها را چون آفتاب روشن میکند، زیرا خبر میدهد که نفس ما را که همان عشق است مرگی در پیش نتواند بود از آنکه عشق حقیقتی بسیط است و فرشتۀ مرگ نمیداند با وی چه کند و چه گوید:
با خود ملک الموت بگوید هله واگرد
کاینجا نکند هیچ سلاح تو سلاحی
#مولانابرگرفته از کتاب " در صحبت
حافظ "
به قلم
#حسین_الهی_قمشهایناشر: انتشارات سخن
@sh351b 📚