🔴ایران پسا ۱۴۰۱
تمایزات مدرن
(یادداشت دوم)
در یادداشت اول سعی برآن شد تا شباهت ها و مطابقت های معرفتی و هستی شناختی ایران کنونی با دوران طی طریق شده مدرنیته در غرب بیان شود.
بیان این شباهت ها بجهت فهم پدیدار شناختی «عصر»ی بود که در آن حضور داریم تا با استمداد از آن بتوان نگاهی بهتر نسبت به آینده پیش رو و بایسته های آن داشته باشیم.
حال شایسته است بجهت تکمیل فهم، وجوه افتراق طی طریق مدرنیته ایرانی و غربی را نیز وارسی نمائیم.
🔴واقع گرایی به آن معنا که واقعیت و حکمت را نه در میان فلاسفه و متفکران بلکه در میان مردم عادی می بایست جستجو نمود،یکی از شاخصههای اومانیستی در هم تنیده با مدرنیته بود.
اومانیستها معتقد بودند حکمت را می بایست«در بازار، در تئاتر و در خانه های مردم یافت».
واقع گرایی مدرن در ایران در چند دهه گذشته فلسفه مدرسی و اسکولاستیک را در مقابل خویش دارد.
حکمت و فلسفه عملی در ایران از خیابان و مردم رخت بربست و به فضاهای آموزش دینی و نظری کوچ نمود. کوچی که با دوری از امر واقع(fact) اساسا زاویه نگاه عقلانیت تفقهی را از واقعیتها و حکمتهای اجتماعی فرسنگها دور نمود.
(در گذشته های دورتر عالمان دین بدرستی حکمت را با ممزوج نمودن با فلسفه اخلاق در میان مردم و در کوچه و بازار جستجو می نمودند).
🔴دیگر اصل دوران مدرن تاکید بر مفهوم فردیت و توجه به شأن و مقام آدمی بدان معناست که انسانیت آدمی تنها معطوف به آنچه خداوند معین کرده است، نیست و آدمی آزاد است شأن و مقام خود را جست و جو کند و فردای خویش را بسازد.
در یک نگاه نسبی آنچه مشخص است ما در ایران ناظر به انباشت تاریخی شرقی و نگاه ارباب_برده، شاه_رعیت،مراد_مریدی و فقیه_عامی هیچگاه سطوحی از فردیت و شانیت مقام آدمی را برسمیت نشناخته ایم.
برسمیت نشناختن مقام آدمی در مدرنیته ایرانی در طول چند دهه گذشته هربار به یک اسم محجور مانده است.
ارباب،شاه و فقیه جایگاه و نقشهایی بوده اند که همواره مذبوح اقدامات خواسته و ناخواسته آنان شأن و مقام آدمی در ایران بوده است.
🔴ناتورالیسم(اصالت طبیعت)
مدرنیته غربی طبیعت را قلمرو و ملک انسان و آدمی دانست. طبیعت می بایست به استخدام انسان درآید تا خوشی و لذت را به او اعطا نماید. حکومت و دولت مدرن وظیفه اش تامین همین خوشی ها و لذت هاست. نهایت و غایت علوم نیز تامین خواسته های طبیعی انسان تعریف می شود.
نکته مهم در فهم صحیح ناتورالیسم، عدم ترادف آن با مصرف گرایی لجام گسیخته است.
درست است که غایت بهره کشی از طبیعت فرسودگی زمین است. اما غرب دیرزمانیست بدان پی برده که جهت لذت از طبیعت می بایست تا جای ممکن آن را حفظ نمود.و از همین روست که سخت گیرانه ترین سیاستهای محیط زیستی متعلق به اوست.
در ایران ناظر به مؤکدات نظری دینی ما شاهد نفی ذاتی لذت طبیعی بواسطه تولید و مصرف طبیعت و حضور در آن نیستیم.
اما اتفاق حاصل شده نفی کارکردی ست. یعنی ساختار فقاهتی موجود ناظر به اصل کژکاری ضربات مهلکی بر پیکره طبیعت وارد آورده است،بطوریکه محیط زیست ایران سرعت فرسایش و تخریبش دهشتناک است.و یا از نعمت طبیعت، ناظر به فقدان توانمندی تکنولوژیک(نفت و گاز) توان بهره برداری و تولید لذت را ندارد.
و اینگونه است که مزیت نسبی جغرافیای پهناور و اقلیم چهارفصل ایران لذت طبیعی شایسته را برای عموم تولید نمی کند.
(از دیگر ریشه های موجود همچون بلعش طبیعت ایران در تمامی ساحتها همچون معدن و جنگل و ساحل و رود توسط سرمایه داری حاکم که ضد انتفاع و لذت همگانی ست عبور می کنم).
🔴عقلانیت ابزاری بعنوان یکی از سطوح پرکاربرد عقلانیت مدرن، غایتش تولید فرصتهای قدرت ساز مادی بواسطه ابزارهای مختلف در دسترس بشر غربی می باشد.
غلبه نگاه هیئتی_نهضتی در ایران بجای مفهوم مدرن دولت_ملت مفهوم هیئت_نهضت را بوجود آورد که وجه پیش برنده و پی رنگ آن بجای سطوح مختلف عقلانیت من جمله عقلانیت ابزاری
#هیجان و
#مناسک گراییست.
هیبتش بجای اندام واره گی دولت مدرن
#خیابانی ست و اساسا در خیابان تولید معنا و قدرت می کند.ولو این قدرت دائما در حال پسرفت باشد.
🔴رشد و پیشرفت ناظر به اختیار انسانی و بهره برداری از طبیعت اصلی اساسی در شناخت دوران مدرن است. بهنگام برسمیت شناختن قدرت و اختیار انسانی(سوبژه گی) دیگر امر و اراده الهی نمی تواند پاسخگوی آشفتگی وضع موجود باشد.
در نقل قولی از مارکس وظیفه فلیسلوفان دیگر
#تفسیر جهان نیست بلکه
#تغییر جهان است.
ما در ایران ناظر به عدم به رسمیت شناختن آن بخش از ساز و کارهای مدرن غربی همچون علم گرایی،سیاست خارجه، آموزش و پرورش، اقتصاد و دیگر مولفات اساسا وضعیت مطلوبی در رشد و پیشرفت نداریم.
در یادداشت بعدی انشاء الله به چرایی تحولات اجتماعی این روزها و ضرورتهای تغییر ایران از مدرنیته اسلامی به پسا مدرنیته بومی را ارائه خواهم داد.
https://t.center/seyyedhashemfirouzi