سیری بر مسائل وادبیات زنان.

#نشر_روزگار
Канал
Логотип телеграм канала سیری بر مسائل وادبیات زنان.
@seyribarПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
40,1 тыс.
фото
17,7 тыс.
видео
19,8 тыс.
ссылок
من از تبار زنهاے تکرارے نیستم من ازنسل همان تافتـہ هاے جـدا بافـتـہ ام
Forwarded from سماع فکر
 
یادی شیرین
 
دو سه روزی است که
در کنار پنجره کلبه‌ام
پرسه می‌زنم
سرگردان نگاهم را به این سو و آنسو می‌دوزم
کمی هم، سنگین قدم از قدم می‌گیرم
نگاه در سیمای شاخه و برگهای گلها می‌برم
در شگفتی، با خود سخن می‌گویم
با اینکه هر روز روبه‌رویم بودند
اما در دلتنگی امروز، نبض سینه‌ام را تکان می‌دهند
همه را آبی می‌بینم
زنبق سفید را
نرگس سرخ‌فام را
بنفشه‌های افریقائی
همه‌ی آنها را هم آبی می‌بینم
...

📘در نیمروز نیلوفری
      قسمت اول یادی شیرین صفحه ۲۱۶
#حافظ_ذبیح_الهی
     #نشر_روزگار
     #سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
من دیدم که تو مرا می خوانی
من در کوکب آسمان آبی ترا پیدا کردم
از پی دلتنگی تنهائی بزرگ تو را دعا کردم
اگر صیدم
اگر صیدی
ای قامت بلند سبزه زاران
هرچه هستم
جوانه ای هستم که از پای تو رسته ام
در رقص تو می یابم واژه های سرودن را
در آئینه صدای تو می گیرم نیروی نوشتن را
من امشب به جشن طراوت، شام آمده ام
دلهامان چون شکوفه و میوه آویزان است
غنچه ها میخندد، برگها می رقصند
پیمانه ها در دستاند
در یک لبخند مستی مرا مهمان خود ساز
شکوفه ها خواب پرنده را می بینند
ای سینه ای که صدایم در تو خفته است
پشت پنجره دل بیدار بمان
وقتی به شکار رویاها می روم
تو را در بلندترین جای آسمانش می کارم
جان و روح من در تو جاری است
خون و شور تو بر من نشسته است
گرچه لکه های غبار تکه تکه می کند زمان دیدار را
اما بادها بوی تو را به سوی من آورده اند
به همراه غنچه های شکفته که می خندید
کاش سیب را هم آورده بودند
سهم من لبخند یک شکوفه سیب است
چون واژه آنرا معنی می کنم
لمس طراوت آنرا فریاد می کنم


📘در نیمروز نیلوفری_قسمت سوم
         شعر بیا صفحه ۴۲
#حافظ_ذبیح_الهی
     #نشر_روزگار
     #سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from نشر روزگار
آدم ها تنهایی همدیگر را پر نمیکنند. از رها شدن خودشان میگریزند. از تنها ماندن میترسند. به چیزهای مبهم پناه میبرند.

#رویا

💙 یک رمان ایرانی خوب

📕 رمان رویا با جشن نامزدی پریناز(دختر رویا) شروع میشود. مادر بناچار زندگینامه‌خود را مینویسد. او که از خانواده طبقه متوسط است در کنار پدر خوشنویسی را شروع میکند و تا درجه ممتاز پیش میبرد.

کارشناس سازمان برنامه میشود و با حوادث پس از جنگ تحمیلی عراق در پروژه‌های عمرانی پیش میرود و موفقیت‌های زیادی دارد، یک مهندس هلندی که در پروژه آسیب دیده جنگی در شیراز کار میکند از او خواستگاری و با فال حافظ ازدواج میکنند.

به بازدید ناسا در فلوریدای آمریکا میروند. پس از یکسال زندگی در هلند، دوست مهمان رویا مهندس را می‌فریبد. رویا به ایران بازمیگردد. فرزندش را به تنهایی بزرگ میکند و همینطور بقیه ماجراها. رمان سرشار از گفتگوهای فلسفی،و معمای انتخاب در چه بایدکرد است.با انواع خطاهای انسانی روبروست و ... ‌📗
‌‌
رمان ایرانی دو جلدی
نویسنده : #حافظ_ذبیح_اللهی
#نشر_روزگار


‎راه تهیه این کتاب:

https://b2n.ir/e96412

@roozegar_book
Forwarded from سماع فکر
دلم خیلی گرفته
 
دلم خیلی گرفته است
در اتاقش بغض‌های زیادی است
غریبانه و تب آلود
    اما نمی‌شکند.
بهار پیراهن سبزش را پوشیده
شکوفه‌های زیادی هم بر گیسوانش نشسته
اما من چرا اینقدر خواب‌آلود و تنهایم
چون گم شده‌ای سرگردان؟
هر چه می‌جویم
قمری و صنوبر را دیرتر و دورتر می‌یابم
    *
در خستگی پیمودن راه
چشم گشودن سوی نیلوفر آبی
    سوی آغوش آرامش دریا
    جلوه کلبه تنهایی باران خورده
    که در سینه رنگین‌کمان عشق می‌درخشد.
توانم را مژه‌های نگاهم گم کرده‌اند
گر چه منقار حوادث
    کاری نتوانند
اما دلتنگی در سکوت
    مرا زودتر خواهد فسرد

 📘 در نیمروز نیلوفری_صفحه ۱۴۳
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
پیاله­ های برگ، صبوحی از باران را پیمانه می­ کردند
آه که غریبه سرمازده را در بزم دلها مهمان کردند
آسمان بر همه چیز پیراهن آبی و سفید پوشیده بود
بهار، عطر پونه را هدیه کرده­ بود
نسیم، بنفشه را بر گردن پرنده آویزان کرده بود
زمان سرود دیدار می­خواند
و چون سنگهای آسمانی، سریع در التهاب خود،
فرو می­ افتاد
شکوفه­ های سیب آنقدر می­ رقصیدند
تا از نفس باز می­ ماندند
و پرنده را در حیرت عظمت خود پی در پی، صدا می­ کردند
سایه­ های دیدار، مست قدم می­ زند
چشمها در مخملی از آتش می­ درخشیدند
چه باشکوه جشنی
بر سر سفره، خوشه­ هائی از نگاه غنچه­ ها
سبدهائی از حس شکوفه­ های وحشی
به همراه دو شاخه گل سیب
گنبد فیروزه­ای آسمان
در کنارش شفق سرخ فام
پیراهن گشوده نشسته بود.

 📘در نیمروز نیلوفری
قسمت پایانی ص ۳۹
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
...
و اکنون،
در سفرهای نسیم صبحگاهی
می­خندد از شکوفه­ هایت که می­رقصند
می­ پیچند در شراره­ های کلامت که می­ سوزند
دنیا را می­ شنوند از نگاهت که می­ کارند
ای جلوه­ های تسکین پرنده دلتنگ
تو روزنه افسانه شوق دیداری
تو ساقه­ های آویزان نم نم بارانی
تو وزن خنده شعرهای فراوانی
****
پرستوی نوید بهاران
به مهمانی جشن گلهای سیب آمده است
کوههای خاموش، خیره نگاه می­کردند
رود بی­ تاب، در همسایگی درخت، شادی را فریاد می­ کردند
روزهای پرچم افتخار، با تعجب نگاه می­ کردند
مهتاب شب، جلوه­ ها را بیدار می­ کردند
من، جانم را به آرامی راه می­ بردم
تا صدائی، جشن عروسی پرنده و شکوفه را نیازارد...

 📘در نیمروز نیلوفری
قسمت دوم ص ۳۸
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
گل سیب
دیروز ترا فریاد کردم
امروز در آواز واژه­ ها، ترا پیدا کردم
ای درخت پرشکوفه من
که بر کرانه رودخانه­ های جستجو
سالها، برای یافتنم، در انتظار مانده بودی
تو را پیدا کردم، بر شاخه­ هایت آشیان کردم
پرستوی سرگردانت را، گلهای سیب مهمان کردم
تمام برگهایت را در بالای سرم، آسمان کردم
سینه بیقرار شکوفه­ هایت را، سایبان کردم
برایت، بال و پر نگاهم را خندان کردم
برایم بخوان، ای آهوی مانده در راز قله­ ها
برایم بخوان، ای شراب آرامش دریاها
تا پرنده مهاجر زمستانی که
از یک سکوت بلند
از یک هجرت بی­ انتخاب
از یک خستگی دردهای انسانها
از یک سکون اندوه بی­ تدبیر
از یک مزار زنده­ بگور لبخند
آری، از یک مزار زنده­ بگور لبخند
سوی تو بازگشته است
روی شاخه­ های قامت تو، لانه کرده است...

 📘در نیمروز نیلوفری
قسمت اول ص ۳۷
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
 
یادی شیرین
 
دو سه روزی است که
در کنار پنجره کلبه‌ام
پرسه می‌زنم
سرگردان نگاهم را به این سو و آنسو می‌دوزم
کمی هم، سنگین قدم از قدم می‌گیرم
نگاه در سیمای شاخه و برگهای گلها می‌برم
در شگفتی، با خود سخن می‌گویم
با اینکه هر روز روبه‌رویم بودند
اما در دلتنگی امروز، نبض سینه‌ام را تکان می‌دهند
همه را آبی می‌بینم
زنبق سفید را
نرگس سرخ‌فام را
بنفشه‌های افریقائی
همه‌ی آنها را هم آبی می‌بینم
...

📘در نیمروز نیلوفری
قسمت اول یادی صفحه ۲۱۶
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
          شمعی به تمامی سوخت
         از خاطره یک زندگی
              حماسه، نه افسانه‌ها آورده است
در آن، نقش من،
بودن چون یک پروانه می‌باشد
موضوعش
     در حیرت رویاها
          شگفتی واقعیت‌ها بود
شمع با قلم سایه‌ها می‌نوشت
نا باوری بهت نگاه خواهش مرا
در زبان ضربان دل بی‌تاب
دریا با سرپنجه‌های امواجش وصفی آسمانی داشت
فرشته‌ها در قالب ملموس
          گاهی در نقشه‌ای از رنگ
          گاهی در جلوه نرمی زلف
              چون برگ یک گلابی
          گاهی در فواره‌های احساس
          گاهی در نفس‌های بلند یک آه
          گاهی در افسون‌های یک خاطره
              در نظرم ظاهر می‌شدند
آه که مرا در سقوط یک مستی
     به آغوش خود سپرد
ای که در پای تو دوباره بیدار شدم
ای شکوفه‌های خنده‌ات، میوه جان من است
در نگاه تعجب مرغزار خیال من چه خواهی کرد
     رود، درخت، لاله و پرنده همه در درود تو
         کف زنان، پیروزی تو را می‌خواهند،
                           چه خواهی گفت ؟

 📘در نیمروز نیلوفری
قسمت پایانی شعر شمع
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
شمع سایه‌هایش را به این سو و آن سو می‌راند
دریا در محبت اصیل خود
بال‌هایم را به من بخشیده بود،
تا کنار جنگل نگاه فرود آیم
تا اوج زنبق آبی را بیاموزم
تا برهنه در آنسوی ابدیت
          آرام گیرم.
پاسداری بهار، یک لبخند است
          بوسه‌ای بر نگاه شعله‌های شور و آتش است
     فرار کردن از مرثیه‌های غمگین روان است
یک شب در هجرت تن
          شمعی به تمامی سوخت
         از خاطره یک زندگی
              حماسه، نه افسانه‌ها آورده است

📘در نیمروز نیلوفری
قسمت اول شعر شمع
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
آیا بیداری؟

به انتظار چه نشسته‌ای
عشق من و تو
بی‌حضور ما، شکوفه می‌دهد در بهاری که می‌آید
وقتی که،
در شب تولدت با غزلی عاشقانه
با دستان قلب سردم
می‌چینم شاخه‌ی گل نرگس
در جویبار زلال خاطره حضورت
آنگاه،
بازخواهم گشت به‌سویت
و آشیان خیال و آرزو را
در آغوش گرم تو می‌سازم.

در سالها سال بعد
لشگری از خاطره‌ها رهایمان نمی‌کند
در میانه‌ی رقص و آواز آنها
به تکرار ترجیع‌بندی را باز می‌گویم:
آن‌قدر عادت کرده‌ام به تنهایی
که می‌توانم آرام گیرم
تو می‌دانی که خوابم نمی‌برد
آه که در میان این‌همه آرزو بیداری
از تماشا نمی‌گذرم، جایی که خوابم نمی‌برد.

📘در نیمروز نیلوفری
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
#سماع_فکر
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
خستگی یک فریاد
از آسفالت کوچه‌ها
جویبارها گریختند
سکوت های غم‌آور ماندند
نارون‌ها پژمردند
پرستوها سرگردان شدند
فانوس خاموش از میله‌ای آویزان بود
رهگذری در کنار ویرانه‌ای، آواز می‌خواند
بغض روزنه‌های دل را در شب طوفانی می‌گشود
این شد که
تنهایی گل سرخ
دیگر کسی را نمی‌آزارد
همه عادت کرده‌اند
که به تماشای تمام شدن یک شمع بنشینند
و در خانه عادت خود
آن را جلوای از تقدیر بنامند
این شد که
می‌گویند:
اینجا همه چیز بدیهی است
دیگران برای فوت شعله‌ها
به وزیدن باد، نیازی نیست
سکوت بی‌انتظار تنهایی کافی است

📘در نیمروز نیلوفری
بخشی از شعرسفردل
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
🍀@samayfekr
🌺📚💙
Forwarded from سماع فکر
چینی دل

دوش در بال‌های طاغچه سینه
دل دریا روی من افتاد و شکست
غمگین نوازش برگ را التماس می‌کردم
چینی سرخ را اگر نمی‌خواهید
آن را مشکنید
بر گذر دو راهی خیابان بگذارید
شاید هیچ کس
شاید هم سموری
آن را آذین بزم خود سازد
به لب پریدگی جدار رویایش
قناعت کنید
آن را مخراشید
مبادا ویروس‌های غربت در آن لانه گیرند
نشاید ناله‌های خزان در آن ریشه گیرند


📘در نیمروز نیلوفری
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
قاعده چهلم از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک

"عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته، نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟
از تفاوت‌ها تفاوت می‌زاید. حال‌آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به‌تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش. "

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو، دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم‌خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم‌خانه شو هم‌خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
و آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
(دیوان شمس – غزل ۲۱۳۰)

چون نباشد عشق را پروای او
ماند همچون مرغ بی پر، وای او
(مثنوی – دفتر اول)

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و جمله عیبی پاک شد

شادباش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت‌های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
(مثنوی – دفتر اول)

بر گرفته از :
📘نقد ملت عشق
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
قاعده سی و نهم از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک

" حتی اگر نقطه‌ها مدام عوض شوند، کل همان است. به‌جای دزدی که از این دنیا می‌رود، دزدی دیگر به دنیا می‌آید. جای هر انسان درستکاری را انسانی درستکار می‌گیرد. کل هیچ‌گاه دچار خلل نمی‌شود همه‌چیز سرجایش می‌ماند. در مرکزش ... هیچ‌چیز هم از امروز تا فردا به یک‌شکل نمی‌ماند، تغییر می‌کند.
به‌جای هر صوفی‌ای که می‌میرد، صوفی‌ای دیگر می‌زاید."

زان سبب که جمله اجزای منید
جزو را از کل چرا بر می‌کنید؟

جزو از کل قطع شد، بیکار شد
عضو از تن قطع شد، مُردار شد

تا نپیوندد به کل بار دگر
مُرده باشد، نبودش از جان، خبر
(مثنوی – دفتر سوم)

از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم، به حیوان بَر زدم

مُردم از حیوانی و، آدم شدم
پس چه ترسم؟ کی ز مُردن کم شدم؟
(مثنوی – دفتر سوم)

بر گرفته از :
📘نقد ملت عشق
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
قاعده سی وهشتم از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک

"برای عوض کردن زندگیمان، برای تغییر دادن خودمان هیچ‌گاه دیر نیست. هرچند سال که داشته باشیم، هرگونه که زندگی کرده باشیم. هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم، بازهم نوشدن ممکن است.
حتی اگر یک روزمان درست مثل روز قبلش باشد، باید افسوس بخوریم. باید در هر لحظه و در هر نفسی نو شد. برای رسیدن به زندگی نو باید پیش از مرگ مرد."

پس تو را هرلحظه مرگ و رجعتی است
مصطفی فرمود: دنیا ساعتی است

فکر ما تیری است از هُو در هوا
در هوا کی پاید؟ آید تا خدا

هر نَفس نو می‌شود دنیا و ما
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا

عمر، همچون جُوی، نونو می‌رسد

ای خنک آن را که پیش از مرگ، مُرد
مستمری می‌نماید در جسد
(مثنوی – دفتر اول)

ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد
یعنی او از اصل این رَز، بوی بُرد
(مثنوی – دفتر چهارم)

بر گرفته از :
📘نقد ملت عشق
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
قاعده سی و هفتم از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک

"ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست. آن‌قدر دقیق است که در سایه‌اش همه‌چیز سر موقعش اتفاق می‌افتد. نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر. برای هر انسانی یک‌زمان عاشق شدن هست، یک‌زمان مردن."

چون قضا آید شود دانش بخواب
مه سیه گردد، بگیرد آفتاب

از قضا این تعبیه کی نادرست
از قضا دان کو قضا را مُنکرست
(مثنوی – دفتر اول)

گر مرا ساغر کند ساغر شوم
ور مرا خنجر کند خنجر شوم

گر مرا چشمه کند آبی دهم
ور مرا آتش کند تابی دهم

گر مرا باران کند خرمن دهم
ور مرا ناوک کند در تن جهم

گر مرا ماری کند زهر افکنم
ور مرا یاری کند خدمت کنم

چون خدا خواهد که مردی بفسرد
سردی از صد پوستین هم بگذرد

در وجودش لرزه‌ای بنهد که آن
نه بجامه به شود نه از آشیان

چون قضا آید طبیب ابله شود
وان دوا در نفع هم گمره شود
(مثنوی – دفتر پنجم)

بر گرفته از :
📘نقد ملت عشق
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
قاعده سی و ششم از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک

" از حیله و دسیسه نترس. اگر کسانی دامی برایت بگسترانند تا صدمه‌ای به تو بزنند، خدا هم برای آنان دام می‌گسترد. چاه‌کن اول خودش ته چاه است. این نظام بر جزا استوار است. نه یک‌ذره خیر بی جزا می‌ماند، نه یک‌ذره شر.
تا او نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد. فقط به این ایمان بیاور."

بهر مظلومان همی‌کندند چاه
در چَه افتادند و می‌گفتند: آه

پوستین یوسفان بشکافتند
آنچه می‌کردند یک‌یک بافتند

کیست آن یوسف؟ دل حق جوی تو

چون اسیری بسته اندر کوی تو
(مثنوی – دفتر سوم)

پس قلم بنوشت که هر کار را
لایق آن هست تأثیر و جزا

کژ روی، جَفَّ القَلَم کژ آیدت
راستی آری، سعادت زایدت

ظلم آری، مُدبری، جف القلم
عدل آری، برخوری، جف القلم

چون بدزدد، دست شد، جف القلم
خورد باده، مست شد، جف القلم
(مثنوی – دفتر پنجم)

چون که بد کردی، بترس، آمِن مباش
زانکه تخم است و، برویاند خداش

چندگاهی او بپوشاند که تا
آیدت زان بد پشیمان و حیا
(مثنوی – دفتر چهارم)

بر گرفته از :
📘نقد ملت عشق
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from سماع فکر
قاعده سی و پنجم از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک

"در این زندگی فقط با تضادهاست که می‌توانیم پیش برویم. مؤمن با منکر درونش آشنا شود، ملحد با مؤمن درونش. شخص تا هنگامی‌که به مرتبه انسان کامل برسد پله‌پله پیش می‌رود. و فقط تا حدی که تضادها را پذیرفته، بالغ می‌شود"

آن جهان جز باقی و آباد نیست
زانکه آن ترکیب از اضداد نیست

این تفانی از ضد آید ضد را
چون نباشد ضد نبود جز بقا

نفی ضد کرد از بهشت آن بی‌نظیر
که نباشد شمس و ضدش زمهریر
(مثنوی – دفتر ششم)

زندگانی، آشتی ضدهاست
مرگ آن، کاندر میانشان جنگ خاست

لطف حق، این شیر را و گور را
الف داده ست این دو ضدّ دور را
(مثنوی – دفتر اول)

بر گرفته از :
📘نقد ملت عشق
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Forwarded from Firoozeh
قاعده سی و چهارم از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک

"تسلیم شدن در برابر حق نه ضعف است نه انفعال. برعکس چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسان تسلیم شده سرگردانی در میان موج‌ها و گرداب‌ها را رها می‌کند و در سرزمینی امن زندگی می‌کند. "

همچو اسماعیل پیشش سربنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده

تا بماند جانت خندان تا ابد
همچون جان پاک احمد با احد

عاشقان، جام فرح آنگه کشند
که به دست خویش، خوبانشان کُشند
(مثنوی – دفتر اول)

سر به پیش قهر نه، دل برقرار
تا بِبُرَّم حلقت اسماعیل وار

سر بِبُرَّم، لیک این سَر آن سَری است
کز بریده گشتن و مُردن بری است

لیک، مقصود ازل، تسلیم توست
ای مسلمان! بایدت تسلیم جست
(مثنوی – دفتر سوم)

بر گرفته از :
📘نقد ملت عشق
#حافظ_ذبیح_الهی
#نشر_روزگار
📚@samayfekr
🌺🍀
Ещё