. دوستت دارم همچون خودِ زندگی که گاهی بر فراز قلههای جهان احساسش میکنم و منتظرت هستم با سماجتی به درازای ده زندگی، با محبتی که تمامشدنی نیست، با میلی شدید و نورانی که به تو دارم، با عطش وحشتناکی که به قلب تو دارم. کجا دنبالت بگردم؟ کجا به دستت آورم؟ چطور بی تو تسکین دهم این دردی را که خفهام میکند؟ روزها میگذرند، اما کند، مثل شبهای بیخوابی و من دیگر تاب تحمل خود را هم ندارم.