آن شب را با همان آهنگ دلکش در سر و بر لبم خوابیدم.
تا سالها بعد، کافی بود صدای دلکش از جایی بلند شود و یکدفعه مرا به خاطرات همان کوچه ها و روزهایی پرتاب کند که تنم به هوای اشتیاقی کودکانه میشکفت و آن همه شوق و تمنا در سرم تنها با نام عشق معنا مییافت.