Setak | سِتاک

#روایت
Канал
Логотип телеграм канала Setak | سِتاک
@setak_msdПродвигать
74
подписчика
107
фото
17
видео
26
ссылок
چشمه‌هایی از نوشته‌ها، داستان، کتاب، ادبیات، محتوا و پادکست سِتاک یعنی؛ واژه، ریشه، ‌شاخۀ نازک و نورستۀ درخت تاک🌿 @fahimehmasdar دیدگاه 👈🏻 فهیمه مصدر اینستاگرام: https://www.instagram.com/fahimasdar?igsh=MTkzdWpzYnF0Nzl1ag==
.
نمی‌دانم کفش نیمه‌سوختهٔ کدامتان است! تو حالا باید یک شماره بزرگتر شده باشی. احتمالا مدرسه می‌روی و برای خودت خانمی شده‌ای. توی مدرسه هم مثل همینجا لی‌لی بازی می‌کنی و یک لنگهٔ کفشت را پشت سرت جا می‌گذاری. حتما مادرت سفارش کرده مراقب خودت باشی تا روی خاک نیفتی، اما تو که گوشَت به این حرف‌ها بدهکار نیست! صدای خنده‌‌های شیرینت حیاط مدرسه را پُر کرده و این خاک گِره خورده به سوت موتور هواپیما!
راستی خدا را شکر که قرمزی کفش‌هایت از انتخاب رنگ مادر است نه چیز دیگر!

نمی‌خواهم باور کنم. هنوز نه! باور نمی‌کنم در یک قدمی امید و آرزو پاهایت جا بمانند، زندگی جا بماند، همه دلخوشی و صدای قهقههٔ کودکان خاک و دود شود و به هوا برود!
نکند هنوز سودای وطن داشتید؟! نکند قلبتان هم جا مانده بود که پاهایتان همراهی کرد؟! نکند هوایی شده بودید؟!
.
پی‌نوشت: دو سال پیش وقتی به مریم تسلیت گفتم؛ دور از وطن و خانه و خانواده بود. دوست قدیمی هست و آشنا. برایش آرزوی صبر و آرامش کردم و برای برادرش و همسر و فرزندشان آرزوی روحی شاد. نمی‌دانستم چه باید بگویم!
جواب داد: ″امیدوارم بتوانیم با صبر و آرامش و بخشش راه برادرم رو ادامه بدیم .″

گیج ماندم و فکر کردم؛
چطور فرشته‌هایی هستید شماها؟!
چطور دوام می‌آورید با این دردها؟!
چقدر عمیق شدید و تا کجا؟
کاش قدرتان را می‌دانستند!
کاش برایتان مرهم بودند.
کاش تکثیر شوید شما آدم‌های خوب.
شما که پرپر شدن عزیزانتان را دیدید و مظلومانه جگر زیر دندان دارید و برای صدای دادخواهیتان، گوش شنوایی وجود ندارد!

✍🏻
به‌قلم: #فهیمه_مصدر

#هواپیمای_اوکراینی #پرواز۷۵۲
#دادخواهی #به_کدامین_گناه ؟!
#این_روزها #روایت_یک_جنایت
#دی_۹۸
#من_هم_شمعی_روشن_خواهم_کرد
#ستاک🌿

@setak_msd
Setak | سِتاک
Photo
.
• اعتراف اجباری

کارون خشک شد؟! شوخیت گرفته؟ یعنی چی که خشک شد؟ این تَرکا، ترکای قلب منه کف کارون؛ چطور هنوز می‌تپه؟!
یعنی نه اینکه مهم نباشه طالبان از پشت کوه بعد از خستگی در کردن از شلاق زدن زناشون؛ دارن برامون بای بای می‌کنن و دست تکون میدن و هیرمندم چندی بعد به دست صلح طلبشون خشک میشه! نه!
ولی آخه کارون؟ من اینجا وعده داشتم. قرار بود ببینمت! حالا کجا باید غرق بشم؟ یعنی حتی آبی هم نیست که بشه توش غرق شد؟! حالا به غیر از چشم‌های تو کجا رو دارم واسه غرق شدن؟ از آب هم مضایقه کردند کوفیان؟!
یعنی این زمین که هر آن ممکنه نشست کنه و همه رو ببلعه، اول رفته سراغ آب؟ نه اینکه گاومیش‌های هورالعظیم مهم نباشن! میگم رفیق دیدی چقدر مقاوم بودن؟ دور هم گعده گرفته بودن توی آخرین نفسای لجن‌های سیاهِ تالاب.
میگم سگ‌ها و گربه‌های بالاشهر تهرون رو از دست پلیسا فراری بدیم بیاریم پیش اینا یه کم مقاومت یاد بگیرن؟! به چی انقدر امیدوارن اینها؟ گاو هم اینقدر مقاوم؟ نکنه واکسن برکت زدن؟! شنیدی میگن؛ (گونه‌ی جهش یافته‌ی سه ماه بعد کرونا) که من اسمشو می‌ذارم گاما! رو هم این برکت شکست داده!؟ والّا من که تو آزمایشگاه زیست یادم نمیاد ویروسِ فوت شده! اینقدر بصیرت و قابلیت داشته باشه! یعنی ویروس ضعیف شده داره، ولی مُرده؟! خدا عالمه.

حالا بیخیال میگم رفیق؛ یعنی اینا چطور هنوز نمُردن؟ یعنی برقا که رفت آمپرشون رفت بالاها ولی اهالی سیستان و خاکستر آدم‌های هواپیما و پَرپر شدن هزاران تَن نمی‌کُشتشون! یعنی عادت کردن به مُردن آدم‌ها یا ناامید شدن؟! راستش من هم عادت کردم هم نامید شدم! اما تو باور نکن این یه اعتراف اجباریه!
به خشک شدن کارون اما نه، عادت نمی‌کنم.
مگه قرار نبود موهای مُثله شدم رو بندازم تو کارون تا برسه به دستت و از اول به همه چی پایان بدی؟! یا تو قرار بود این دسته گُل رو به آب بدی؟!
گوشِت با منه هنوز رفیق؟ نه اینکه زاگرس مهم نباشه که سوخت! ولی من خستم، بس که سوختم و تو ندیدی! حالا منِ ماهی، تو این خشکی کارون چطور دووم بیارم؟! حالا که نفسای آخرو می‌زنم کاش جاری میشدی؟
مگه تو ... کارون نبودی؟!


پ.ن: مدت‌هاست خبرنگاری رو بوسیدم و گذاشتم کنار ولی خشکیِ کارون که خبر نیست، جنایت علیه عُشّاقه!
و... سلام و درود خدا بر گاوهای هورالعظیم.🤍

✍🏻#فهیمه_مصدر

#کارون
#عکس_نوشت
#روایت #مونولوگ
#ناداستان
#طنز_تلخ
#طنز_سیاه
#خوزستان
#هورالعظیم
#موهایم #چشمانت
#اعتراف_اجباری
#ستاک🌿

@setak_msd