Смотреть в Telegram
Setak | سِتاک
Photo
افکار هنرمند لخت و برهنه زاییده نمی‌شوند روایت آندره ژید از اسکار وایلد صبح یکی از روزها اسکار وایلد مقاله‌ای را برای خواندن به من داد که در آن منتقدی ناشی او را تحسین کرده و نوشته بود که او «قصه‌های زیبا می‌آفریند تا افکارش را در قالب آنها عرضه کند.» و گفت: «آن‌ها خیال می‌کنند که همهٔ افکار لخت و برهنه زاییده می‌شوند. نمی‌فهمند که من نمی‌توانم به صورت دیگری جز به صورت قصه فکر کنم. مجسمه‌ساز نمی‌خواهد که فکر خود را در قالب مرمر بیان کند. او مستقیماً "با مرمر فکر می‌کند". مردی بود که فقط می‌توانست با "برنز" فکر کند. روزی در سر این مرد اندیشه‌ای پیدا شد: اندیشهٔ شادی، شادی یک لحظه. و احساس کرد که باید آن را بیان کند. اما در تمام دنیا یک تکهٔ برنز باقی نمانده بود، زیرا مردم همه را مصرف کرده بودند. و آن مرد احساس کرد که اگر اندیشه‌اش را بیان نکند دیوانه خواهد شد. و آنگاه به یاد تکه برنزی افتاد که به روی گور زنش بود، به یاد مجسمه‌ای که برای زینت دادن گور زنش –یگانه زنی که در عمرش دوست داشت– ساخته بود. این مجسمه مجسمهٔ اندوه بود، اندوهی که در زندگی پایدار است. و آن مرد احساس کرد که اگر اندیشه‌اش را بیان نکند دیوانه خواهد شد. آن‌گاه، آن مجسمهٔ اندوه را، اندوهی را که در زندگی پایدار است، برداشت و آن را در هم شکست و ذوب کرد. و از آن مجسمه شادی را ساخت، شادی یک لحظه را. از کتاب: ▪️#بهانه‌ها و بهانه‌های تازه | #آندره_ژید | ترجمهٔ #رضا_سیدحسینی | نشر نیلوفر | ۲۴۰ ص. رقعی | نایاب #کتاب #ستاک🌿 @kaaghaz @setak_msd @serak_msd
Telegram Center
Telegram Center
Канал