با خودم قرار گذاشتهام هر کشوری که رفتم حتما بروم موزهی ملیاش را ببینم. موزههای ملی وجه نمادین بالایی دارند. میتوانی بفهمی که چه چیزهایی برای آن کشور مهم است و چه چیزهایی مهم نیست. میتوانی بفهمی که لحظات غرورآمیز تاریخشان کجاها بوده. موزهها یک جور حکم داستان کوتاه را دارند. توی داستان کوتاه نویسندهها تلاش میکنند تا عظیمترین و وسیعترین احساسات و وقایع را در دل چند واقعهی ساده و منتخب قرار بدهند. موزهها هم همین حکم را دارند.
موزههای سنگاپور گراناند. موزهی ملی ۲۰ دلار است. یک درسی اینجا ارائه میشود به نام اخلاق حکمرانی. خیلی درس جذابی است. جزء درسهای انتخابی است. من بر نداشتمش. یک درس دیگر را برداشتم. کاشف این درس را دارد. بهم گفت قرار است ما را ببرند موزهی ملی. کلا درسهای انتخابی که محاسباتی نیستند یک جلسه بازدید از موزه دارند. برای درس قرن بیست و یکم، امنیت و چالشهای جهانی هم ما را برداشتند بردند موزهی وزارت دفاع سنگاپور. بعدا در مورد این موزه مینویسم. گفتم من را هم ببرید. پروفسور جیمی موافقت کرد و این جوری شد که من توانستم موزهی ملی سنگاپور را مجانی بازدید کنم.
قبلا موزهی ملی مالزی را بازدید کرده بودم. یک ساختمان بزرگ بود که چهار بخش اصلی داشت. ۱. تاریخ باستان مالزی ۲. تاریخ پیش و پس از اسلام در مالزی ۳. تاریخ استعمار پرتغالیها و هلندیها و انگلیسیها و ژاپنیها در مالزی ۴. استقلال و مالزی مدرن.
نقطهی تاکید مالزی توی موزهی ملیاش آنجایی بود که شیخ عبدالعزیز به عنوان یک تاجر آمده بود به مالزی و بعد از آن یکهو مالزی مسلمان شده بود. نقطهی تاکید بعدی هم روز استقلالشان بود. توی معماری و چیدمان موزه به وضوح تاکید بر این دو وجه را میدیدی.
موزهی ملی سنگاپور اما متفاوت بود. با اینکه تاریخ پیش از جدایی سنگاپور از مالزی با این کشور بسیار اشتراک دارد ولی به هیچ وجه روایت موزهی ملی سنگاپور شبیه موزهی ملی مالزی نبود. برای من عجیبترین نقطهی موزهی ملیشان آنجا بود که استعمارگرانشان را به وضوح ستایش کرده بودند. پرترهی بزرگی از رافل و دیگر استعمارگران انگلیسی با شکوه هر چه تمامتر بر دیوارهای موزه آویخته شده بود. بعید میدانم هیچ کشور دیگری همچون سنگاپور از استعمار خاطرهی خوش داشته باشد. یک دلیلش شاید شخصیت آقای رافل و دیگر استعمارگران بوده که سنگاپور را دوست داشتهاند. یک دلیل دیگر هم شاید این باشد که سنگاپور به خودی خود هیچ منبعی نداشته و حضور استعمارگران باعث آبادیاش شده اصلا.
نقطهی برجستهی دیگر موزه تاکید بر تجاوز ژاپن بود. انگلیسیها و ژاپنیها هر دو استعمارگران سنگاپور بودند. اما به وضوح موزهی ملی سنگاپور داشت میگفت که ژاپن متجاوز بوده. حتی مالزی هم این قدر تاکید نداشت. جفت موزهها دوچرخههایی را که لشکر ژاپن با آن درسرزمینشان تردد میکردند در موزه قرار داده بودند. مالزی فقط یک تصویر و یک دوچرخه گذاشته بود. سنگاپور دهها دوچرخه و تصویر بزرگ و تانک گذاشته بود.
آقای لی کوآن یو و نقشش در پیشرفت سنگاپور هم خب طبیعتا در موزهی ملی سنگاپور بازتاب عظیمی داشت.
برای من نکتهی عجیب دیگر موزهی ملی سنگاپور این بود که بر آموزش تاکید نداشتند. در حالیکه به نظر من فوت کوزهگری پیشرفت سنگاپور همین تاکید بر آموزش کودکان و تربیت نسلهای بعدی برای جهان فردا بوده و هست. فوتی که انگار از قصد پنهانش کرده بودند.
یاد موزهی ملی ایران هم افتادم که آن هم خیلی نمادین است. از نمادها این است که موزهی ملی ایران دو ساختمان جداگانهی پیش از اسلام و بعد از اسلام دارد. به خوبی هویت دوگانه و شاید حتی متناقض ایرانیها را میتوانی بفهمی. نکتهی نمادینتر این است که بخش پس از اسلام بعد از انقلاب اسلامی افتتاح شد و سالها هم این ساختمان تعطیل بود (آخرین باری که من رفتم فقط بازدید از بخش ایران باستان ممکن بود). نمادین نیست؟
(موزهٔ ملی ایران مجموعهای از گنجینهٔ آثار تاریخی و پیش از تاریخی ایران در شهر تهران قرار دارد. این موزه شامل دو ساختمان مجزا به نامهای موزهٔ ایران باستان مربوط به آثار دوران پارینه سنگی قدیم تا دوره پیش از اسلام با تاریخ گشایش ۱۳۱۶ و موزهٔ دوران اسلامی مربوط به آثار باستانشناسی و هنر دوران اسلامی ایران با تاریخ گشایش ۱۳۷۵ است.)
قلمانداز اینها را نوشتم. بماند تا بعدها که مفصلشان کنم.
@sepehrdad_channel