Смотреть в Telegram
در دهانم من نمی‌دانم چه شد افتاد من می‌گویند تغییرات بزرگ با اقدامات کوچک صورت می‌گیرند. من هم مدتی‌ست به دنبال انجام اقدامات کوچکی برای مقابله با ابتدای جمله هستم؛ مقابله با «من». هیچ از مظاهر فروتنی تصنعی خوشم نمی‌آید. همان اعمالی که به چوب‌کاری و شکسته‌نفسی و امثال این‌ها معروف‌اند. تواضع خوب است اما وقتی که یک ویژگی جاگرفته در روان و شخصیت آدم باشد. تظاهر نه تنها هزینه‌ی روانی دارد بلکه دوام هم ندارد. اما وقتی یکی ویژگی با روح آدم در هم تنیده شود جلوه‌هایش ناخودآگاه در رفتار و گفتار نمود می‌یابند. حالا چه تمرینی برای تواضع یافته‌ام؟ اولی سعدی‌ست. سعدی فقط استاد سخن نیست، معلم اخلاق هم هست. کافی‌ست دمی با او بنشینی. آنقدر اصیل و نجیب‌پرور است که آدم شگفت‌زده می‌شود.  دومی کاربرد لفظ «من» است. یک بار نگاهی به نوشته‌هایم انداختم ببینم چند من دارند یاد نامه‌ی هیتلر به روزولت افتادم. با خودم گفتم زهی! چه خبر است. زبان فارسی پنج ضمیر دیگر هم دارد. نسبت کاربرد من به کاربرد سایر ضمایر کهکشانی‌ست. اگر خیلی به من علاقه دارم همان بهتر که بروم مثنوی هفتاد من بنویسم. من را چه به داستان و شعر؟ ادبیات باید پر از بقیه باشد. اگر پر از من باشد با دفترچه‌ی خاطرات چه فرقی دارد؟ از آن پس هر وقت چیزی می‌نویسم من‌هایش را شمارش می‌کنم. مثلاً اینجا هشت من است. من خیلی نوشته‌ها را سنگین می‌کند. شد ده من. شد یازده «تا». #یادداشت
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств