من کوه هم هستم
میگویند خدا سهشنبه کوه را آفرید. من هم سهشنبه به دنیا آمدم. نمیخواهم بگویم من کوهم. چرا... میخواهم بگویم. خوب کوه هم هستم؛ همهی آدمها کوه هستند. درونشان هم کوه و جنگل دارند هم دریا. هزار گلهی درنا در سر هر آدمی آشیان دارد. هزار ماهی تنها در اعماق روان هر یک از ما شناور است. در حفرات مستحکمترین مناطق روانمان، عنکبوتها تار تنیدهاند و به دنبال طعمه میگردند. موریانههای زیادی از بقایای قدیمیترین خاطراتمان ارتزاق میکنند و چه و چه و چه.
شباهت ما به محیط پیرامون زیاد است. کم هم باشد از حسن تعلیل استفاده میکنیم. همه چیز که نباید فلسفی باشد، پیرو علت و معلول باشد. آنچه در منطق مغلطه است در ادبیات آرایه به شمار میرود. بین ما و کوه حتماً شباهتی پیدا میشود؛ حتی اگر مثل کوه سرکش و سخت و شکیبا نباشیم. تمام کوه که ایستادگی نیست. کافیست به آن نزدیک شویم تا پستترین حالاتش را ببینیم.
ما کوه هم هستیم. کوه اگرچه ظاهر شکوهمند و مقتدری دارد؛ اما پر است از حفره و پرتگاه و غار و دالان و خفاش و هزاران راز پنهان دیگر. کوه مسکن مخوفترین چهرههای توحش است. هر چه به آن نزدیکتر میشوی خطراتش را بهتر میشناسی. با این تعابیر ما کوه هم هستیم و من از دور نه چندان اما از کمترین فاصله بسیار کوه هستم.
#یادداشت