Смотреть в Telegram
فرمانروای عالم ماده گاهی آنقدر تاریکی بر تو چیره می‌شود که روشنایی را فراموش می‌کنی. اصلاً انگار نه انگار که روزی‌ روزگاری پیرامونت چراغی روشن بود. دیگر چشمانت به دیدن در تیرگی عادت کرده‌اند. به دیدن حجم موهوم اشیا، همه یک رنگ و بدون جزئیات‌اند. حتی دیگر انتظار تابیدن نوری را هم نداری، فقط یادت می‌آید که روزی روزگاری فضا فضای دیگر بود. در هوا نور جریان داشت و همه چیز گویاتر بود. خوبی و بدی آشکارتر بود. از روشنایی برایت تنها خاطره مانده و ناگهان صاعقه‌ای می‌جهدـ شعله‌ای روشن می‌شود. بهت‌زده می‌شوی. از خودت می‌پرسی آیا واقعیت دارد؟ من که دیگر با تاریکی یکی شده بودم! من که دیگر در انتظار روزنه و پنجره و دریچه و شعله نبودم که هوا برم دارد و برای لمس آنچه بیرون است تقلا کنم و دست و پا بزنم. من که پذیرفته بودم سیاهی و سفیدی‌ها برابرند و سهم عده‌ای سیاه است و سهم عده‌ای سفید پس جهان عادلانه است و به سهمم خو کرده بودم. این نور ناگهان از کجا آمد و تابید بر فرق سر تیرگی؟ آیا مستحق اینم؟ دسیسه نیست؟ برای من است؟ اگر خاموش شود چه؟ دوباره همان آش است و همان کاسه، پس ارزشش را ندارد که به تابشش دل ببندم. نه، حقیقت همین است. تمام ستاره‌ها به قدر همین شعله کوچکند. همه‌شان هم که با هم بتابند باز در یک زمینه تاریک واقع‌اند. تمام کهکشان‌ها با میلیاردها جرم سماوی نورانی به یک صفحه سیاه تکیه داده‌اند که تمام نور را می‌گیرد و چیزی پس نمی‌دهد. پس تاریکی همه چیز است. تمام نورها را در خود دارد. حواس را محدود می‌کند. حواس را جمع کند. فکر را وسیع می‌کند. قدرت می‌بخشد. همه چیز را رمزآلود و معنادار می‌کند و به خیال میدان می‌دهد. عیب‌ها و خوبی‌ها را می‌پوشاند. تاریکی فرمانروای عالم ماده است. #یادداشت
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств